سه هزار
Advertisement
جدیدترین مطالب
Article Image
فصلنامه «گام سوم» شماره ۲

در این شماره مقالات متنوعی در موضوعات اقتصاد، آینده‌پژوهی، خانواده به همراه بخش‌های نوشتار، سیاست و پرونده‌ای با عنوان «داووس ۲۰۲۵» چاپ شده است.

Article Image
جستجو برای طول عمر هم‌اکنون به پایان رسیده است!

مطالعه‌ی افرادی که بیش از صد سال عمر می‌کنند می‌تواند راز زندگی طولانی‌تر و سالم‌تر را آشکار کند. اما آمارها داستان دیگری روایت می‌کنند.

Article Image
چطور بدون اینکه بدانیم از ما سوءاستفاده می‌شود؟

چقدر باید بگذرد تا بالاخره از جهنم شخصی خود بیدار شویم؟ چگونه از خواستن مرگ به خواستن زندگی رسیدم

Article Image
اضطراب اقلیمی در کودکان؛زنگ خطری برای والدین

وقتی کودکان و نوجوانان به آینده فکر می‌کنند، یک بار اضافی دارند: آن‌ها باید با آینده‌ی بیشتری نسبت به بزرگ‌ترها مواجه شوند.

پربازدیدترین مطالب
Article Image
هوش مصنوعی و سیاست: چگونه بفهمیم چه چیزی و چه کسی واقعی است؟

اگر خوش‌شانس باشیم، فناوری‌های جدید فقط باعث سردرگمی مختصری می‌شوند. وگرنه، حوزه سیاسی ما می‌تواند برای همیشه تغییر کند.

Article Image
انواع هوش، کاربردهای هوش هیجانی و تقویت آن در کودکان

ین مطلب نگاهی دارد به انواع هوش و نقش مهم آنها در زندگی روزمره و توانایی‌های شناختی انسان. همچنین مروری بر هوش هیجانی و کاربردها و روش‌های تقویت آن در کودکان.

Article Image
کاهش هدررفت غذا با اپلیکیشن موبایلی

اگرچه این اپلیکیشن غذای باقی‌مانده‌ی رستوران‌ها را ارزان در اختیار کاربران قرار می‌دهد، اما همچنان ابهاماتی درباره‌ی میزان واقعی کاهش هدررفت و استفاده‌ی تجاری برخی کسب‌وکارها از این سیستم وجود دارد.

...

نویسنده: مایکل کالور        مترجم: نیوشا امیدی        ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴

تمام امیدها و ترس‌های ما برای فناوری در سال ۲۰۲۵


این مطلب نوشته‌ای است از مایکل کالور که در تاریخ ۱۹ دسامبر ۲۰۲۴ با عنوان
All of Our Hopes and Fears for Tech in 2025
در وب‌سایت  Wired منتشر شده است.


برای جمع‌بندی سال ۲۰۲۴، این هفته در پادکست Uncanny Valley درباره محصولات فناوری‌ای صحبت می‌کنیم که بیشترین هیجان و ترس را برای ما به همراه داشته‌اند.

فناوری‌های پوشیدنی، خودروهای خودران و اشتباهات هوش مصنوعی

سال ۲۰۲۴ شاهد رونمایی از محصولات جدید زیادی بود برخی موفق‌تر از دیگران. این هفته در Uncanny Valley، درباره فناوری‌هایی که بیشترین اشتیاق و نگرانی را برای سال آینده ایجاد کرده‌اند، صحبت می‌کنیم. همچنین پیشنهادهایی برای هدیه دادن ارائه می‌دهیم.

مایکل کالور: حال شما چطور است؟ این روزها چطور می‌گذرد؟ به چه چیزی فکر می‌کنید؟

لورن گود: خب، این هفته کمی مریض هستم. شاید شنوندگان متوجه شوند. و متأسفم که بگویم برای افرادی که پیام‌های محبت‌آمیز فرستاده‌اند یا نظراتی گذاشته‌اند که نمی‌توانند وُکال فرای (نوعی تن صدای کشیده) را تحمل کنند، باید بگویم که اوضاع بدتر شده است.

زوئی شیفر: همان پیام‌های محبت‌آمیز درباره وُکال فرای.

لورن گود: دقیقا.

مایکل کالور: حالا یک وُکال فرای ترد و برشته داریم!

لورن گود: درست است. اما به‌جز این، فقط دارم با سرعت به پایان سال نزدیک می‌شوم. این ماه خیلی پرمشغله بوده است. تو چطور، زوئی؟

زوئی شیفر: خب، دارم خودم را آماده می‌کنم. مرخصی زایمانم رو به پایان است و از اواسط ژانویه به‌طور رسمی به WIRED ملحق می‌شوم.

لورن گود: هورا! می‌توانیم یک افکت صدای دست زدن داشته باشیم؟

زوئی شیفر: هیجان‌زده‌ام، ولی در عین حال کمی ناراحتم. بالاخره دختر کوچکم را در خانه می‌گذارم.

لورن گود: فکر می‌کردم او هم قرار است برای ما کار کند! می‌توانیم او را با ChatGPT تنظیم کنیم تا شروع به کار کند.

زوئی شیفر: او کارآموز است.

لورن گود: بله!

زوئی شیفر: او در حال سیم‌کشی مجدد VCR خانوادگی است! یادآوری‌ای از اپیزود سم آلتمن. برای آماده شدن در این زمینه، این هفته کلی پادکست با ایلان ماسک و مارک آندریسن و برخی دیگر از نخبگان دنیای فناوری گوش داده‌ام. چیزی که واقعاً برایم جالب بود و این هفته زیاد به آن فکر کردم، این است که من عادت کرده بودم فقط کلیپ‌های کوتاه این افراد را ببینم یا تفسیرهای دیگران را درباره گفته‌هایشان بخوانم، چون این پادکست‌ها خیلی طولانی هستند. با خودم می‌گفتم: «من که قرار نیست سه ساعت جو روگان را گوش بدهم!» اما باید بگویم هر وقت که به‌طور کامل به یک پادکست گوش می‌دهم یا مقاله‌ی مرجعی را که به آن اشاره کرده‌اند می‌خوانم، می‌بینم که بسیاری از ایده‌هایشان پیچیده‌تر و در برخی موارد متقاعدکننده‌تر از چیزی هستند که تصور می‌کردم. فکر می‌کنم به‌عنوان یک روزنامه‌نگار، واقعاً مهم است که این گفته‌ها را جدی بگیریم و با آنها درگیر شویم.

لورن گود: زوئی وارد دنیای رد؛پیل شده!

مایکل کالور: پس در واقع می‌خواهی بگویی که کلیپ‌های کوتاه تصویری واقعی از حقیقت ارائه نمی‌دهند؟

لورن گود: بله، دقیقاً. این کلیپ‌ها اطلاعات را سطحی می‌کنند. مایک، این روزها در دنیای تو چه می‌گذرد؟

مایکل کالور: اخیراً در حال کار روی محتوای پایان سال برای WIRED بوده‌ام. نگاهی به سال ۲۰۲۴ داشته‌ایم و همچنین به سال ۲۰۲۵، زمانی که همه این مطالب را در تعطیلات منتشر خواهیم کرد. بنابراین در حال حاضر ذهنم درگیر سال آینده و روندهای فناوری‌ای است که در سال جدید درباره‌شان صحبت خواهیم کرد. در واقع، این موضوع اصلی امروز ماست. امروز درباره فناوری‌هایی صحبت خواهیم کرد که بیشترین هیجان را در ما ایجاد کرده‌اند و همچنین فناوری‌هایی که بیش از همه ما را برای سال آینده نگران می‌کنند. علاوه بر این، برخی توصیه‌های پایان سال را هم با شما به اشتراک خواهیم گذاشت. پس بزن بریم!

لورن گود: بله، بزن بریم!

مایکل کالور: این Uncanny Valley از WIRED است، برنامه‌ای درباره مردم، قدرت و نفوذ سیلیکون ولی. من مایکل کالور هستم، مدیر بخش تکنولوژی مصرف‌کننده و فرهنگ در WIRED.

لورن گود: و من لورن گود، نویسنده ارشد WIRED هستم.

زوئی شیفر: و من زوئی شیفر، مدیر بخش کسب‌وکار و صنعت WIRED هستم.

مایکل کالور: حالا در هفته‌های پایانی سال ۲۰۲۴ هستیم و امسال اتفاقات زیادی افتاده است. یکی از بخش‌های مهم این سال، معرفی فناوری‌های شخصی جدید و عجیب بوده است.

زوئی شیفر: به نظرت مسخره‌ترین محصولی که امسال معرفی شد، چه بود؟

لورن گود: همین حالا یکی به ذهنم رسید، ولی می‌خواهم اول نظر شما را بشنوم.

زوئی شیفر: من هم یکی دارم.

مایکل کالور: « ! Humane AI Pin»

زوئی شیفر: بله!

لورن گود: ذهن‌های شما به هم متصل شد!

زوئی شیفر: من می‌خواستم Rabbit R1 را بگویم، اما ...

مایکل کالور: بله، Rabbit R1 هم همینطور ...

لورن گود: تفاوت زیادی ندارند!

مایکل کالور: ... تا حدی مضحک است. پین AI شرکت Humane. این اولین محصول از استارتاپ Humane است که پشتوانه‌ی قوی‌ای دارد. افرادی که قبلاً در شرکت‌های بزرگ سیلیکون ولی کار می‌کردند، به این شرکت پیوسته‌اند تا این دستگاه پوشیدنی را بسازند که در واقع به لباس خود سنجاق می‌کنید. با آن صحبت می‌کنید، عکس می‌گیرد، می‌توانید آن را به سمت چیزهای مختلف بگیرید و از آن بپرسید که چه چیزی را مشاهده می‌کنید. حتی می‌توانید دست خود را مقابلش بگیرید و یک صفحه‌ی کوچک روی دستتان ظاهر می‌شود که اعلان‌ها را به شما نشان می‌دهد. همه‌ی این‌ها برای این است که کمتر به گوشی خود نگاه کنید، چون این دستگاه مستقیماً به بدن شما متصل است و با جهان اطرافتان در تعامل قرار می‌گیرد.

زوئی شیفر: وقتی Humane AI محصولش را معرفی کرد، من گفتم هر چیزی که باعث شود کمتر به صفحه‌ی نمایش نگاه کنم، برایم جذاب است. واقعاً هیجان‌زده بودم. اما وقتی محصول نهایی عرضه شد و این‌قدر ناپخته به نظر رسید، برایم مضحک شد.

مایکل کالور: بله.

زوئی شیفر: شما هم همین حس را داشتید؟

لورِن گود: من اولین بار قبل از پاندمی درباره‌ی آن شنیدم. یک جلسه‌ی غیررسمی طولانی با شرکت داشتم. در پایان جلسه، از آنجا بیرون آمدم و هنوز نمی‌دانستم که دقیقاً این دستگاه چیست. فکر می‌کنم آن‌ها در دوران پاندمی به دنبال جذب سرمایه بودند. سال‌ها بعد، وقتی محصولشان عرضه شد، دیدم که چقدر ناقص است.

مایکل کالور: همیشه این وعده را می‌دهند که شما را از نگاه کردن به گوشی‌تان بازمی‌دارند. اما دو موضوع در اینجا مطرح است. اول اینکه ما عادت کرده‌ایم به گوشی‌هایمان نگاه کنیم و این موضوع برایمان جا افتاده است. گوشی‌ها مشکلی ندارند. بله، زیاد از آن‌ها استفاده می‌کنیم، اما برای کارهایی که به آن نیاز داریم؛گرفتن تاکسی، سفارش غذا، استفاده از اپلیکیشن‌های دوست‌یابی یا هر چیز دیگری،اپلیکیشن‌هایی داریم که دقیقاً همان‌طور که می‌خواهیم کار می‌کنند. گوشی‌ها خیلی خوب در زندگی ما جا افتاده‌اند. پس اگر چیزی بخواهد این وضعیت را تغییر دهد، باید فوق‌العاده قدرتمند باشد.

و موضوع دوم این است که این فناوری هنوز به بلوغ نرسیده است. تعامل با آن دشوار است. کنترل‌های چت‌بات و فرمان‌های صوتی که قرار است کارها را انجام دهند؛مثلاً این‌که ایمیل‌هایم را برایم بخواند،هنوز دست‌وپاگیر و ناکارآمد هستند. چشم‌اندازی که برای این دستگاه‌ها تصور می‌شود، بسیار فراتر از توانایی‌هایی است که فعلاً می‌توان در آن‌ها پیاده‌سازی کرد. و به همین دلیل هنوز گجت‌های هوشمند مبتنی بر هوش مصنوعی که واقعاً کارآمد باشند، ندیده‌ایم.

لورِن گود: خب، این دستگاه‌ها باید هدف مشخصی داشته باشند. نمی‌خواهیم کل بحث را به گجت‌های مصرفی اختصاص دهیم، اما دلیلی وجود دارد که محصولی مثل کیندل هنوز هم باقی مانده، در حالی که آیپد و سایر دستگاه‌هایی که امکان مطالعه روی آن‌ها وجود دارد، در دسترس هستند. دلیلش این است که کیندل یک دستگاه تک‌منظوره است. بنابراین، اگر می‌خواهید محصولی ارائه دهید که در بازار تأثیر بگذارد،حتی اگر نتواند به‌طور کامل جایگزین محصولات موجود شود؛باید حداقل یک کار را به بهترین شکل ممکن انجام دهد.

زوئی شیفر: دقیقاً! من هم همین را می‌خواستم بگویم. احساس کردم که پین AI شرکت Humane باید حداقل یک ویژگی داشته باشد که آن را از آیفون متمایز کند. چیزی که فقط این نباشد که «من صفحه نمایش ندارم.» چون حتی همان تصویری که قرار بود روی دست شما نمایش داده شود، خیلی ابتدایی و بی‌کیفیت بود. اگر زیر نور خورشید بودید، اصلاً قابل مشاهده نبود.

مایکل کالور: خب، در مورد سال آینده، چه چیزی بیش از همه شما را هیجان‌زده می‌کند؟ به نظرتان چه چیزهایی بیشترین تأثیر مثبت را در زندگی ما خواهند داشت؟ زوئی، تو می‌خواهی اول بگویی؟

زوئی شیفر: نمی‌دانم آیا این موضوع سال آینده محقق می‌شود یا نه، اما چیزی که در مصاحبه‌ی لورن با جنسن هوانگ در رویداد Big Interview مجله WIRED در ماه دسامبر خیلی نظرم را جلب کرد، این بود که او درباره‌ی دنیایی صحبت می‌کرد که در آن، عامل‌های هوش مصنوعی (AI agents)  نقش بسیار پررنگ‌تری در تعامل ما با فناوری و اینترنت خواهند داشت. این ایده برایم واقعاً هیجان‌انگیز بود.

به این معنا که دیگر نیازی نباشد من هر بار گوشی‌ام را باز کنم و همه کارها را خودم به‌صورت دستی انجام دهم یا دنبال اطلاعات بگردم،که یک فرایند وقت‌گیر و خسته‌کننده است. در عوض، می‌توانم با هوش مصنوعی تعامل کنم و خودش همه این کارها را برایم انجام دهد. فکر می‌کنم تحقق این فناوری شاید پنج سال دیگر طول بکشد، اما اگر در سال آینده عرضه شود، استقبال زیادی از آن خواهم کرد.

لورِن گود: دوست داری برای چه کارهایی از این عامل‌های هوش مصنوعی استفاده کنی؟

زوئی شیفر: مثلاً فرایندهای وقت‌گیر، مثل اینکه بخواهم برای کریسمس، یک آلبوم عکس برای همسرم درست کنم. به‌جای اینکه مجبور باشم بین هزاران عکس از سال گذشته بگردم تا تصاویری را پیدا کنم که در آن‌ها من، همسرم و بچه‌هایم لبخند می‌زنیم و به دوربین نگاه می‌کنیم، می‌توانم از هوش مصنوعی بخواهم: «لطفاً ۲۰ تا از بهترین عکس‌هایی که ما در آن‌ها در حال لبخند زدن و نگاه کردن به دوربین هستیم، پیدا کن.»

مایکل کالور: یا حتی تعامل با اپلیکیشن‌های خاص. مثلاً این‌که از هوش مصنوعی بخواهی در Airbnb جستجو کند و ۲۰ آپارتمان در بارسلونا پیدا کند که شرایط موردنظر را دارند. خب، مثال بدی زدم، چون بارسلونا خیلی پرطرفدار است.

لورِن گود: دقیقاً.

مایکل کالور:  Airbnb، درسته؟

لورِن گود: الان از اسپانیایی‌هایی که مخالف Airbnb هستند کلی ایمیل اعتراضی دریافت خواهی کرد که می‌گویند: «اینجا نیایید Airbnb بد است!»

مایکل کالور: باشه، پس بگذار بگویم ناکسویل، تنسی.

لورِن گود: خب، این شد یک مثال بهتر.

مایکل کالور: ولی بله، این‌که یک عامل هوش مصنوعی بتواند چنین تحقیقاتی را برایت انجام دهد یا این وظایف را جمع‌بندی کند، احتمالاً گام بعدی طبیعی در پیشرفت فناوری خواهد بود.

لورِن گود: بله، اما این موضوع نیازمند این است که به این عامل دسترسی و کنترل بدهیم.

زوئی شیفر: اما لورن، تو قبلاً هم گفته‌ای که هوش مصنوعی همین حالا هم اطلاعات زیادی درباره‌ی ما دارد. ما قبلاً مقدار قابل‌توجهی از حریم خصوصی و کنترل را واگذار کرده‌ایم.

لورِن گود: در این مرحله، بله.

زوئی شیفر: پس به نظرم، حداقل باید از آن بهره ببریم. این‌طور نیست؟

لورِن گود: این حرف منصفانه‌ای است. البته تفاوتی وجود دارد بین ابزارهایی که درون یک اپلیکیشن اجرا می‌شوند،اگر در محیطی نسبتاً امن و خصوصی باشند و چیزی مثل Microsoft Recall که بحث‌برانگیز شده است، چون عملاً کنترل کامل سیستم را در اختیار می‌گیرد. در واقع، آنچه روی صفحه‌ی نمایش شما انجام می‌شود را ضبط می‌کند. اما اگر مزایای روشنی داشته باشد، من موافقم. اتفاقاً خیلی بامزه بود وقتی از جنسن پرسیدم که خودش از این فناوری برای چه استفاده می‌کند. مجبور شدم چند بار بپرسم تا سرانجام گفت: «از آن برای نوشتن ایمیل استفاده می‌کنم.»

زوئی شیفر: می‌دانم، آن لحظه خیلی عجیب بود!

لورِن گود: بله، دقیقاً.

زوئی شیفر: این آخرین چیزی است که من برایش از هوش مصنوعی استفاده می‌کردم! اولاً، احساس می‌کنم نوشتن ایمیل کار آسانی است. البته، بدون شک جنسن در طول روز ایمیل‌های بسیار بیشتری از من ارسال می‌کند و احتمالاً تعداد زیادی هم دریافت می‌کند. اما به نظرم، نوشتن متنی که کیفیت خوبی داشته باشد، چیزی است که هوش مصنوعی هنوز در آن ضعیف است. حداقل در حال حاضر، ولی شاید این فقط برداشت شخصی من باشد.

لورِن گود: شاید در آینده بهتر شود. من واقعاً آن پیشنهادهای آماده‌ی پاسخگویی در جیمیل (email response chips) را دوست دارم. وقتی اولین بار معرفی شدند، خیلی با تردید از آن‌ها استفاده می‌کردم، اما حالا مدام روی «ممنون، عالیه!» ضربه می‌زنم و ارسال می‌کنم. همیشه. واقعاً عالی است.

مایکل کالور: فوق‌العاده. ممنون.

لورِن گود: بله، فوق‌العاده. ممنون. عالی. ممنون. به نظر عالی می‌رسد.

زوئی شیفر: برای سال آینده منتظر چه چیزی هستید؟

لورِن گود: خودروهای خودران. مدتی پیش، جنرال موتورز اعلام کرد که توسعه‌ی خودروهای خودران را متوقف می‌کند. این شرکت مالک Cruise بود، که بخش خودروهای خودرانش محسوب می‌شد. سال گذشته، یکی از خودروهای Cruise در سانفرانسیسکو دچار حادثه شد. در نتیجه، جنرال موتورز تمام خودروهای Cruise را از جاده‌ها خارج کرد. قرار بود این تعلیق موقتی باشد، اما حالا دیگر هیچ بودجه‌ای به این پروژه اختصاص نمی‌دهند.«مری بارا»، مدیرعامل جنرال موتورز گفته است که این فناوری بسیار پرهزینه است. آن‌ها تاکنون ۱۰ میلیارد دلار برای توسعه‌ی فناوری رانندگی خودران هزینه کرده‌اند، اما این فناوری نه بخش اصلی محصولاتشان است و نه در اهداف کوتاه‌مدت آن‌ها جایی دارد. این چالش‌هایی است که در مسیر توسعه‌ی خودروهای خودران وجود دارد. با این حال، Waymo همچنان برنامه‌ی خود را پیش می‌برد و قصد دارد آن را گسترش دهد. تسلا روی این فناوری کار می‌کند. آمازون هم در حال توسعه‌ی آن است.

مایکل کالور: و Zoox  هم هست.

لورِن گود: در حال حاضر، خودروهای خودران Waymo در سانفرانسیسکو، لس‌آنجلس و فینیکس فعالیت می‌کنند و گفته می‌شود که به‌زودی در آتلانتا، میامی و آستین، تگزاس هم شروع به کار خواهند کرد. پس فکر می‌کنم خودروهای خودران در آستانه‌ی ورود گسترده به برخی شهرهای بزرگ هستند. این فناوری واقعاً شگفت‌انگیز است.

مایکل کالور: بله، کاملاً.

زوئی شیفر: راستش را بخواهید، این موضوع برایم واقعاً حیرت‌آور است. خیلی آزاردهنده است که از خودروهای رباتیک انتظار دارند که استانداردی غیرواقعی را رعایت کنند. ببینید، انسان‌ها رانندگان افتضاحی هستند! آن‌ها دائماً تصادف می‌کنند. اما کافی است که فقط یک خودرو از Cruise تصادف وحشتناکی داشته باشد،که البته خیلی بد است و ناگهان کل سرمایه‌گذاری روی آن قطع می‌شود! واقعاً عجیب است. ما مدت‌هاست که داریم رانندگان انسانی را امتحان می‌کنیم و خیلی هم در این کار بد هستیم. پس بیایید یک فرصت به ربات‌ها بدهیم!

مایکل کالور: بله، و نه این‌که بخواهم از شرکت‌های بزرگ دفاع کنم، اما برای درک بهتر ماجرای تصادف Cruise، باید بگویم که در آن حادثه، یک راننده‌ی انسانی با چراغ قرمز عبور کرد و با عابری که در حال عبور از خیابان بود برخورد کرد. آن عابر بعد از برخورد، مقابل تاکسی رباتیک افتاد و خودرو‌ی خودران هم نتوانست واکنشی مناسب نشان دهد.

لورِن گود: و بعد عابر را روی زمین کشید و باعث آسیب‌های جدی شد.

زوئی شیفر: واقعاً وحشتناک است.

مایکل کالور: پس علاوه بر این‌که تصادف ناشی از بی‌دقتی یک راننده‌ی انسانی و طراحی نامناسب زیرساخت‌های شهری بود، شرکت Cruise هم بعد از حادثه اطلاعات کاملی را در اختیار بازرسان قرار نداد. آن‌ها سعی کردند ماجرا را مخفی کنند یا دست‌کم، ظاهراً تلاش کردند آن را پنهان کنند. همین باعث شد که ماجرا جنجالی شود و در نهایت خدماتشان در سانفرانسیسکو متوقف شد. پس ماجرا فقط این نبود که یک خودرو‌ی خودران با کسی تصادف کرده باشد؛ بلکه مجموعه‌ای از اتفاقات و تصمیمات نادرست باعث این بحران شد.

لورِن گود: اما در تأیید حرف زوئی، از نظر آماری، خودروهای خودران خیلی ایمن‌تر از رانندگان انسانی هستند.

مایکل کالور: کاملاً درست است.

لورِن گود: یادم می‌آید وقتی در سیلیکون ولی زندگی می‌کردم، یک روز در حال رانندگی در سند هیل رود بودم. به کنارم نگاه کردم و دیدم یک نوجوان،واقعاً یک بچه داشت با ماشینی که احتمالاً مازراتی والدینش بود رانندگی می‌کرد و هم‌زمان با گوشی‌اش در اسنپ‌چت مشغول بود! و با خودم گفتم: «لطفاً یک تاکسی رباتیک به من بدهید!»

زوئی شیفر: همین جاده‌ای که ایلان ماسک و پیتر تیل در آن رانندگی می‌کردند و ایلان ماسک با مک‌لارن F1 خودش تصادف کرد. آن هم ماشینی که بیمه نداشت، چون ایلان ماسک سعی داشت با رانندگی با سرعت بالا، پیتر تیل را تحت تأثیر قرار دهد!

مایکل کالور: اما باید بگویم که افزایش تعداد خودروهای خودران به معنای حضور ماشین‌های بیشتر در خیابان‌ها است. این راه‌حل اساسی برای شهرها نیست، مخصوصاً وقتی بحث حل مشکلاتی مانند ترافیک، مصرف انرژی و ایمنی خیابان‌ها مطرح باشد. نگرانی من این است که شهرها به جای سرمایه‌گذاری روی حمل‌ونقل عمومی و زیرساخت‌های لازم، صرفاً به این بسنده کنند که «خب، می‌توانید یک خودروی خودران بگیرید» و این، اصلاً راه‌حل مناسبی نیست. البته این فقط دیدگاه شکاکانه‌ی من است.

لورِن گود: می‌دانم، فکر می‌کنم حرف درستی است. راستش را بخواهید، هر وقت درباره‌ی تاکسی‌های خودران صحبت می‌کنم، به تو فکر می‌کنم، مایک، چون واقعاً چیزی که باید داشته باشیم، قطارهای بیشتر و دیگر وسایل حمل‌ونقل عمومی کم‌مصرف و در دسترس است. کاملاً موافقم. گاهی فکر می‌کنم شاید راه‌حل این باشد که خودروهای خودران را توسعه دهیم اما هم‌زمان آن‌ها را روی ریل قرار دهیم یا سیستم ریلی جداگانه‌ای برایشان طراحی کنیم. یک سیستم حمل‌ونقل ریلی که در کنار خودروهای خودران توسعه پیدا کند. نمی‌دانم، شاید هم ایده‌ی عجیبی باشد.

مایکل کالور: داری درباره‌ی قطار حرف می‌زنی.

لورِن گود: می‌دانم. اخیراً دوباره پارک ژوراسیک را تماشا کردم. شما اخیراً دیده‌ایدش؟ شدیداً توصیه می‌کنم! کلی فناوری در آن هست که حالا واقعاً داریم استفاده می‌کنیم. اول از همه، فناوری کریسپر را نشان می‌دهند. بعد هم از هدست‌های واقعیت مجازی برای طراحی نمونه‌های اولیه استفاده می‌کنند. و از همه جالب‌تر، خودروی کاملاً الکتریکی که روی ریل حرکت می‌کند و بازدیدکنندگان را در پارک جابه‌جا می‌کند. با خودم فکر کردم: «این همانی است که باید توسعه می‌دادیم!»

مایکل کالور: بله، قطارها.

لورِن گود: اما به جای آن، تاکسی‌های خودران نصیب‌مان شد!

زوئی شیفر: مایک، برگردیم به موضوع اصلی. برای سال آینده بیشتر از همه برای چه چیزی هیجان‌زده‌ای؟

مایکل کالور: می‌خواهم بگویم عینک‌های هوشمند مبتنی بر هوش مصنوعی.

زوئی شیفر: واو، اصلاً انتظار نداشتم این را بگویی!

لورِن گود: بله، واقعاً!

مایکل کالور: خب، دلیل عجیبی وجود دارد که باعث شده من بیشتر از همه برای این فناوری هیجان‌زده باشم، فقط به این خاطر که احساس می‌کنم این فناوری در حال شکوفایی است. ما دو نوع عینک هوشمند داریم: یکی آن‌هایی که دارای نمایشگر هستند، شاید یک یا دو دوربین داشته باشند و می‌توانند اطلاعات دیجیتالی را روی دنیای واقعی که می‌بینید، نمایش دهند، یعنی نوعی نمایشگر شفاف. و نوع دیگر، عینک‌های هوشمندی هستند که هوش مصنوعی درون آن‌ها تعبیه شده است.

یکی از محصولات برجسته در این دسته، که می‌توان گفت از سال گذشته مطرح شده اما امسال واقعاً مورد توجه قرار گرفت، عینک‌های ری-بن متا هستند که هوش مصنوعی متا را درون خود دارند. شما می‌توانید با آن صحبت کنید، سؤالاتی بپرسید، به چیزی نگاه کنید و بگویید: «این چیست که دارم می‌بینم؟» یا در خیابان راه بروید و بپرسید: «چگونه می‌توانم به نزدیک‌ترین ایستگاه اتوبوس ۲۲ فیل‌مور برسم؟» و این عینک مسیر را در دنیای واقعی به شما نشان می‌دهد.

اخیراً هم شاهد Android XR گوگل بودیم، نسخه‌ای که از هوش مصنوعی Gemini بهره می‌برد. متا اوریون نسخه پیشرفته‌تری از این عینک‌های هوشمند را معرفی کرده است. برخی شرکت‌ها ChatGPT را در عینک‌های هوشمند خود ادغام کرده‌اند، مانند شرکت Solos که در این زمینه فعالیت می‌کند. در واقع، شرکت‌های زیادی در حال توسعه این فناوری هستند.

چیزی که برایم جالب است، این است که وقتی گوگل گلس را معرفی کردند، محصولی به ما نشان دادند که بسیار غیرجذاب و زمخت بود،چیزی که هیچ‌کس حاضر نبود به چشم بزند و در عین حال ادعا کردند که «این آینده است.»اما مردم به آن خندیدند و گفتند: من هرگز چنین چیزی را روی صورتم نمی‌گذارم. این مسخره است! و گوگل هم پاسخ داد: نگران نباشید، در آینده این فناوری مانند یک عینک معمولی به نظر خواهد رسید.»

حالا بیش از ده سال از آن زمان گذشته و دوباره شرکت‌ها محصولاتی مشابه را معرفی می‌کنند و می‌گویند «این آینده است.» اما مردم باز هم همان واکنش را نشان می‌دهند: وای، این خیلی حجیم است. من هرگز چنین چیزی را روی صورتم نمی‌گذارم. و شرکت‌ها باز هم پاسخ می‌دهند: نگران نباشید، وقتی کارمان تمام شود، این محصول شبیه یک عینک معمولی خواهد شد.» احساس می‌کنم الان دقیقاً در همان نقطه‌ای قرار داریم که فناوری واقعاً دارد به آن مرحله نزدیک می‌شود که شبیه عینک‌های عادی باشد.»

لارن گود: چه چیزی در استفاده از این عینک‌ها تو را هیجان‌زده می‌کند؟

مایکل کالور: چیزی که در مورد فناوری‌های پوشیدنی مخصوص چهره و به‌ویژه عینک‌های هوشمند وجود دارد، این است که این فناوری‌ها به طرز شگفت‌انگیزی راحت و کاربردی هستند. این همان چیزی است که باعث می‌شود دیگر نیازی به بیرون آوردن گوشی از جیبتان نداشته باشید. این عینک‌ها امکان ارسال پیامک، برقراری تماس، دریافت مسیرهای راه‌یابی، گوش دادن به پادکست و انجام هر کاری را از طریق فرمان صوتی فراهم می‌کنند. از طرفی، نمایشگر کوچک داخل عینک هم لایه‌ای دیجیتالی روی دنیای واقعی قرار می‌دهد، چیزی شبیه به یک گوشی هوشمند، اما به‌مراتب راحت‌تر.

زویی شیفر: صبر کن! اما احساس می‌کنم همین ماجرا را قبلاً با Apple Vision Pro داشتیم و کسی از رایانش چهره‌ای (Face Computing) خوشش نیامد!

مایکل کالور: این یک دسته‌بندی متفاوت است. این یک هدست واقعیت ترکیبی است. این تجربه‌های واقعیت مجازی است. این برای کار از راه دور است. من درباره عینک‌هایی صحبت می‌کنم که بتوانید در قطار یا داخل خودروی خودران خود به چشم بزنید و همیشه یک لایه‌ی محاسباتی درست مقابل چشمانتان داشته باشید. منظورم این نیست که روی کاناپه در خانه نشسته‌اید و می‌خواهید فیلم ببینید، یا بازی Beat Saber انجام دهید، یا با پدربزرگ و مادربزرگ تماس تصویری بگیرید. نه، این چیزی فراتر از آن است؛ یک لایه‌ی محاسباتی که همیشه و در هر لحظه که به آن نیاز دارید، در برابر چشمانتان قرار دارد.

زویی شیفر: خب، به نظرم همکاری با Ray؛Ban یک حرکت بسیار هوشمندانه از طرف متا بود. اینکه این عینک‌ها را شیک و جذاب کنند، به نظر مهم می‌رسد.

مایکل کالور: بله، چیزی که مردم واقعاً بخواهند بپوشند؛ عینکی که دقیقاً مثل یک عینک معمولی به نظر برسد.

لارن گود: خیلی با عینکی که همین حالا به چشم داری، تفاوتی ندارد.

مایکل کالور: باید روی همه‌چیز آب سرد بریزم! ولی داریم درباره‌ی این صحبت می‌کنیم که مردم همیشه دوربین‌هایی روی صورتشان داشته باشند، که کمی بدتر از...

لارن گود: بدتر است؟

مایکل کالور: ... این‌که فقط یک دوربین در جیبشان داشته باشند. تصور کنید در حال صحبت با کسی هستید و دو دوربین مستقیماً به سمت شما نشانه رفته‌اند. چراغ دوربین روشن نیست، اما باز هم حس عجیبی دارد.

خب، حالا باید کمی استراحت کنیم، اما وقتی برگردیم، درباره‌ی فناوری‌هایی صحبت خواهیم کرد که بیشتر از همه از آن‌ها می‌ترسیم. پس با ما بمانید.

مایکل کالور: به Uncanny Valley خوش آمدید. حالا به بخشی می‌رسیم که درباره‌ی چیزهایی صحبت می‌کنیم که واقعاً ما را می‌ترسانند.

لارن گود: خب، مایک، از آنجایی که تو همیشه آدمی هستی که آب سرد روی همه‌چیز می‌ریزی... راستی، می‌شود این آب سرد را از من دور نگه داری؟ واقعاً به دوش آب داغ نیاز دارم. خیلی بیمارم.

مایکل کالور: صدایت عالی به نظر می‌رسد.

لارن گود: ممنونم. لطفاً آب سرد را از من دور نگه دار. اما با این حال، می‌خواهم از تو بپرسم: برای سال آینده بیشتر از چه چیزی می‌ترسی؟

مایکل کالور: نظارت و کنترل.

لارن گود: بیشتر توضیح بده.

زویی شیفر: منظورت دوربین‌هاست؟ دوربین‌هایی که روی صورت قرار می‌گیرند؟

مایکل کالور: بله. طعنه‌آمیز است که همین چند لحظه پیش گفتم از عینک‌های هوشمند مجهز به چت‌بات‌های هوش مصنوعی و دوربین خوشم می‌آید، و حالا دارم درباره‌ی این صحبت می‌کنم که نظارت و کنترل چقدر گسترده شده است. اما این حقیقت دارد. به نظرم نظارت به‌شدت فراگیر شده و روزبه‌روز هم بیشتر می‌شود. با این‌که ما درباره‌ی آن گزارش می‌نویسیم و اخبارش را می‌خوانیم، باز هم فکر می‌کنم بیشتر مردم تصور روشنی از این ندارند که شرکت‌های خصوصی، دولت‌ها و نیروهای پلیس تا چه حد می‌توانند اطلاعاتی درباره‌ی آن‌ها جمع‌آوری کنند.

در سال جاری، شاهد بحث‌های زیادی درباره‌ی «حکم‌های جغرافیایی» (geofence warrants) بودیم؛ در برخی موارد مجاز اعلام شدند و در برخی دیگر نه. در این روش، یک نهاد امنیتی می‌تواند از گوگل یا اپل درخواست کند که مثلاً بگوید «چند گوشی موبایل در این تجمع اعتراضی حضور داشتند؟» یا «آیا این فرد در این تاریخ وارد این شهر شده است؟» و این شرکت‌ها هم مجبور به ارائه‌ی این اطلاعات هستند، چون آن‌ها را در اختیار دارند. پلیس از دستگاه‌هایی مثل Stingray برای ردیابی تلفن‌ها استفاده می‌کند. سیستم‌هایی مانند Clearview AI قادر به شناسایی چهره هستند، و دوربین‌ها همه جا نصب شده‌اند. هوش مصنوعی هم این روند را سرعت بخشیده است. همان‌طور که در ابتدای برنامه گفتیم، عامل‌های هوش مصنوعی اطلاعات زیادی درباره‌ی شما دارند و دلیل عملکرد خوبشان هم همین است. اما این هم نوعی نظارت و کنترل است.

چیزهایی در زندگی ما نفوذ کرده‌اند که آن‌ها را پذیرفته‌ایم، اما در نهایت، همین موضوع بیش از همه مرا می‌ترساند.

زویی شیفر: به نظر من، این سطح از نظارت حتی از نظارت پلیس هم نگران‌کننده‌تر است. معمولاً وقتی درباره‌ی نظارت پلیس صحبت می‌کنیم، افراد زیادی می‌گویند: «خب، این مشکل بقیه است، من که چیزی برای پنهان کردن ندارم.» این جمله‌ی کلیشه‌ای را زیاد شنیده‌ایم. شاید هر سه‌ی ما به دلایل مختلف این طرز فکر را رد کنیم، اما اگر درباره‌ی نحوه‌ی کشف چیزهای موردعلاقه‌مان و شکل‌گیری سلیقه‌هایمان فکر کنیم، متوجه می‌شویم که نظارت الگوریتمی این‌که شرکت‌ها سلیقه‌ی ما را یاد می‌گیرند و سپس موسیقی، فیلم یا محتوای جدیدی را براساس آن به ما پیشنهاد می‌دهند؛در واقع دارد ما را در سکوت و به‌شکلی پنهان تحت تأثیر قرار می‌دهد. این مسئله‌ای است که همه باید نگرانش باشیم.

مایکل کالور: بله، باید نگرانش باشیم. اما به نظرم جامعه آن را به‌چشم یک سرگرمی می‌بیند، چون برایمان محتوای جدیدی برای تماشا و گوش دادن فراهم می‌کند. اما فکر می‌کنم حالا به نقطه‌ای رسیده‌ایم که در مقیاس گسترده، آن را پذیرفته‌ایم و دیگر برایمان مهم نیست.

لارن گود: این‌طور نیست که همه‌مان کاملاً با این وضعیت کنار آمده باشیم، اما در حال حاضر، ما به شکلی شرطی شده‌ایم که همیشه بخواهیم چیزهای جدید را امتحان کنیم. اگر سراغ فناوری جدیدی نرویم، احساس می‌کنیم که از قافله عقب مانده‌ایم. همین باعث می‌شود که در نهایت، خیلی بیشتر از آنچه واقعاً قصد داریم، اطلاعات شخصی خود را به اشتراک بگذاریم.

مایکل کالور: من فقط سریعاً به این نکته اشاره کنم که احتمالاً افراد زیادی در آینده به خیابان‌ها خواهند آمد تا از حق قانونی خود برای اعتراض علیه دولت آمریکا استفاده کنند، و آن‌ها تحت نظارت خواهند بود. پس اگر می‌خواهید به خیابان بروید، لطفاً تلفن همراهتان را در خانه بگذارید.

لارن گود: به نظر می‌رسد که نگرانی تو فقط درباره‌ی غیرشفاف بودن این سیستم‌های جمع‌آوری داده نیست، بلکه نگران این هم هستی که این روند در مقطعی از کنترل خارج شود.

مایکل کالور: بله، کاملاً. فکر می‌کنم مواردی از سوءاستفاده از این سیستم‌ها همین حالا هم رخ داده و در آینده فقط بدتر خواهد شد.

خب، بیایید کمی حال و هوا را عوض کنیم و سراغ منبع کوچک نور و امیدمان برویم: زویی شیفر! زویی، تو از چه چیزی می‌ترسی؟

لارن گود: بعضی وقت‌ها حتی می‌توانیم تابش آفتاب را از پنجره‌ی پشت سرت در کالیفرنیای جنوبی ببینیم. پس تو نور امید ما هستی!

زویی شیفر: ما Waymo (خودروهای خودران گوگل) نداریم، اما خورشید را داریم! چیزی که بیشتر از همه مرا نگران می‌کند و احساس می‌کنم ممکن است سال آینده اتفاق بیفتد، AGI یا «هوش مصنوعی عمومی» است؛لحظه‌ای که هوش مصنوعی تا حدی آگاه شود. البته تعریف دقیق این مسئله هنوز مشخص نیست، اما به‌طور کلی، AGI یعنی هوش مصنوعی‌ای که می‌تواند به‌تنهایی یاد بگیرد، فراتر از دستورات و وظایفی که برایش تعیین شده عمل کند و مانند یک انسان رشد کند.

برای رسیدن به این مرحله، نیاز داریم که درک بهتری از مفهوم «آگاهی» پیدا کنیم و منظورم از «ما»، شرکت‌های فعال در حوزه‌ی هوش مصنوعی است، نه خودم! این یک چالش بسیار جذاب است و شرکت‌های بزرگ با تمام سرعت به سمت آن پیش می‌روند. اما در عین حال، این موضوع برای من ترسناک هم هست. احساس می‌کنم که ما هنوز تدابیر لازم برای مدیریت پیامدهای آگاه شدن هوش مصنوعی را نداریم.

برخی می‌گویند که این نگرانی‌ها اغراق‌شده است و مشکلی ایجاد نخواهد شد. در مقابل، برخی معتقدند که این اتفاق می‌تواند به پایان دنیا منجر شود! این شکاف عمیق میان این دو دیدگاه برای من واقعاً نگران‌کننده است.

لارن گود: در عمل این چطور خواهد بود؟ وقتی که هوش مصنوعی عمومی (AGI) کنترل را به دست می‌گیرد، چه اتفاقی می‌افتد؟

زویی شیفر: به نظرم ترس اصلی این است که علیه ما برگردد. یعنی هوش مصنوعی در برابر انسان‌هایی که آن را اداره می‌کنند می‌ایستد و شروع به انجام کارهایی می‌کند که به نفع ما نیست.

مایکل کالور: مثلاً تصمیم می‌گیرد که ما دیگر نیازی به استفاده از برق برای کارهای کوچک و روزمره‌مان نداریم. بلکه خودش به تمام برق دنیا نیاز دارد تا یک کامپیوتر پیشرفته‌تر بسازد که بتواند روی آن اجرا شود. از این قبیل اتفاقات.

زویی شیفر: بله، این همان ترسی است که وجود دارد. اما مایک، وقتی در این مورد با تو صحبت کرده‌ام، حس کرده‌ام که تو کمی بیشتر معتقدی که این نگرانی‌ها در مورد هوش مصنوعی بیش از حد بزرگنمایی شده‌اند.

مایکل کالور: بله.

زویی شیفر: خب؟

مایکل کالور: بله، دقیقاً همین‌طور فکر می‌کنم.

زویی شیفر: بیشتر توضیح بده.

لارن گود: بله، چرا؟

زویی شیفر: چون به نظر می‌رسد که این دیدگاه در حال حاضر می‌تواند کمی آرامش‌بخش باشد.

مایکل کالور: خب، اول از همه، فکر نمی‌کنم که این اتفاق سال آینده رخ دهد. علاوه بر این، به نظرم کل بحث درباره‌ی هوش مصنوعی عمومی به نوعی مثل یک جایزه‌ی طلایی در این صنعت است. همه درباره‌ی آن تبلیغ می‌کنند و هیاهو به راه می‌اندازند چون می‌خواهند سرمایه‌ی بیشتری جذب کنند. همه می‌خواهند شرکتی باشند که بیشترین بودجه را دریافت کند تا به دنبال چیزی بروند که همه آن را گام بزرگ بعدی در تعامل میان کامپیوتر و آگاهی انسانی می‌دانند. اما من چنین چیزی را نمی‌بینم.

من فکر می‌کنم که هوش مصنوعی بیشتر به ابزاری تبدیل می‌شود که به ما در انجام کارهای بهره‌وری کمک می‌کند. شاید بتوانیم روابط شخصی با آن برقرار کنیم، همان‌طور که در فیلم‌ها دیده‌ایم و همیشه به ما وعده داده‌اند که چنین چیزی اتفاق خواهد افتاد. احتمالاً این موارد به وقوع می‌پیوندند، بله. اما اینکه کامپیوتری داشته باشیم که بتواند خودش فکر کند، تصمیم بگیرد و واقعاً روی دنیای واقعی تأثیر بگذارد؟ به نظرم این اتفاق نخواهد افتاد.

لارن گود: خب. من فکر نمی‌کنم که این اتفاق غیرممکن باشد. مسئله این است که تصور نتیجه‌ی نهایی برایم دشوار است. هنوز هم برای من چیزی انتزاعی و مبهم به نظر می‌رسد. معمولاً در مواجهه با فناوری‌های جدید و نوظهور، شاید کمی ساده‌لوح باشم یا قبلاً کاملاً اشتباه کرده باشم، اما گاهی اوقات احساسی در من ایجاد می‌شود که «شاید این چیز خوبی نباشد.» با این حال، برایم سخت است که ۱۰ سال بعد را تصور کنم و بگویم: «ببین، این همان پیامد منفی‌ای بود که از آن ناشی شد.»

مثلاً وقتی به روزهای ابتدایی فیس‌بوک نگاه می‌کنم، زمانی که محتوای زیادی از جمله ویدئوها را در خود جای داده بود، یادم می‌آید که در مقطعی شروع کردم به فکر کردن که: «فیس‌بوک در حال تبدیل شدن به یک شرکت رسانه‌ای است، اما در واقع یک شرکت رسانه‌ای نیست. بلکه یک پلتفرم است. اما این که مردم این‌قدر حجم زیادی از اطلاعات را در چنین بستری به اشتراک می‌گذارند، چه معنایی دارد؟» در نهایت مشخص شد که سوگیری الگوریتمی یکی از مشکلات اصلی بود که آن زمان نمی‌توانستم آن را پیش‌بینی کنم. یا گسترش اطلاعات نادرست و گمراه‌کننده با سرعتی که در نهایت اتفاق افتاد.

یا به چیزی مثل روزهای اولیه‌ی اوبر فکر کنید. ارزش پیشنهادی اولیه‌ی اوبر این بود که می‌خواهیم مشکل زمان‌های بیکاری رانندگان را حل کنیم. همان زمان‌هایی که آن‌ها هیچ کاری برای انجام دادن ندارند و پولی هم درنمی‌آورند. هدف این بود که این مشکل را برطرف کنیم و در عین حال به آن‌ها امکان کار انعطاف‌پذیر بدهیم. اما آن موقع متوجه نبودیم که ۱۰ سال بعد، وقتی به این موضوع نگاه کنیم، بگوییم: «اوه، این فقط یک استثمار تمام‌عیار از کارگران بود.» و همچنان هم هست. در واقع، یک استثمار کارگری است که از طریق سرمایه‌گذاری‌های خطرپذیر تأمین مالی شده است.

پس وقتی درباره‌ی هوش مصنوعی عمومی (AGI) و آسیب‌های احتمالی آن فکر می‌کنم، شخصاً نمی‌توانم به‌وضوح این آسیب‌ها را تجسم کنم، اما شکی ندارم که ممکن است اتفاق بیفتند.

زویی شیفر: فکر می‌کنم یکی از دلایلی که این موضوع برای من خیلی نزدیک و قریب‌الوقوع به نظر می‌رسد این است که وقتی با افرادی که روی این فناوری کار می‌کنند صحبت می‌کنی، آن‌ها هم این احساس را دارند. شاید من بیش از حد درگیر این روایت شده‌ام، و مایک، فکر می‌کنم حرفت درست است که این به نفع آن‌هاست که بگویند: «ما در خط مقدم این تحول هستیم، این اتفاق خیلی خیلی نزدیک است، پس همه‌ی سرمایه را به ما بدهید.» چون اجرای این فناوری‌ها به قدرت پردازشی عظیمی نیاز دارد.

اما راستش را بخواهید، اگر سال آینده این اتفاق بیفتد، خیلی تعجب نخواهم کرد.

و در مورد حرف لارن، می‌خواهم این نکته را اضافه کنم که وقتی به آسیبی فکر می‌کنیم که از طریق یک تئوری توطئه مثل «کیو» (QAnon) به جامعه وارد شد، تصور کنید که نسخه‌ی بعدی آن را یک هوش مصنوعی آگاهانه پخش کند؛ هوشی که سعی دارد مردم را متقاعد کند که اطلاعات محرمانه‌ای درباره‌ی دولت دارد یا هر چیز دیگری. این سناریو بسیار قانع‌کننده و به‌شدت مخرب به نظر می‌رسد. اما شاید نیازی به رسیدن به AGI هم نباشد تا چنین مشکلی ایجاد شود.

مایکل کالور: ما همین حالا هم نمونه‌هایی از این مسئله را در دیپ‌فیک‌ها و موارد مشابه می‌بینیم. اما اگر با کسانی که رویکرد شتاب‌گرایانه نسبت به هوش مصنوعی دارند صحبت کنید، آن‌ها به شما خواهند گفت که در تأیید حرفت، لارن،۱۰ سال پیش اصلاً نمی‌توانستیم فناوری‌هایی را که امروز داریم تصور کنیم.

بسیاری از چیزها برای کسی که از ۱۰ سال پیش به زمان حال آمده باشد، آشنا به نظر می‌رسند، اما در عین حال، بسیاری از چیزها کاملاً بیگانه و حیرت‌انگیز خواهند بود. و این دقیقاً همان جایی است که ما اکنون در مورد هوش مصنوعی در آن قرار داریم.

کسانی که دیدگاهی آینده‌نگرانه نسبت به AGI دارند و به‌ شدت معتقدند که این فناوری به‌زودی از راه می‌رسد، دقیقاً همین‌گونه درباره‌ی آینده صحبت می‌کنند. آن‌ها می‌گویند: «ما نمی‌توانیم آن را تصور کنیم.» پس چطور می‌توانیم بگوییم که چنین چیزی وجود ندارد، فقط به این دلیل که در ذهنمان تصویر روشنی از آن نداریم که بتوانیم به آن اشاره کنیم و بگوییم: «بله، این اتفاق خواهد افتاد» یا «نه، این اتفاق نخواهد افتاد؟»

خب، لارن، لطفاً بگو که بیشترین ترس تو از چه چیزی است؟

لارن گود: خب، زویی درباره‌ی AGI صحبت کرد، و نگرانی من هم مربوط به هوش مصنوعی است، اما بیشتر به سوءاستفاده از هوش مصنوعی در حوزه‌ی سلامت برمی‌گردد. و این الزاماً فقط مربوط به هوش مصنوعی مولد نیست، بلکه بیشتر به یادگیری ماشین، که یکی از زیرمجموعه‌های هوش مصنوعی است، مرتبط می‌شود.

در حال حاضر ابزارهای مراقبت پزشکی‌ای وجود دارند که با استفاده از یادگیری ماشین ساخته شده‌اند. اما داده‌هایی که برای آموزش این ابزارها استفاده می‌شوند، از قبل داده‌های ناسالمی هستند. آن‌ها ممکن است از ابتدا دارای سوگیری باشند، و بنابراین خروجی‌هایی که ارائه می‌دهند نیز متأثر از این سوگیری خواهند بود.

تحقیقات زیادی نشان داده‌اند که، برای مثال، افراد رنگین‌پوست اغلب در مجموعه‌داده‌های آموزشی هوش مصنوعی کمتر نمایندگی دارند. در نتیجه، مراقبتی که ممکن است در نهایت دریافت کنند در صورتی که پزشک از هوش مصنوعی برای تصمیم‌گیری استفاده کند نیز می‌تواند دچار سوگیری باشد.

فکر می‌کنم که این مشکل در آینده بیشتر و بیشتر خواهد شد. شدیداً توصیه می‌کنم، برای درک بهتر این موضوع، افراد به مجموعه مقالاتی که سال گذشته در Stat News منتشر شد، نگاهی بیندازند. این یک مجموعه‌ی تحقیقاتی بود که به‌عنوان فینالیست جایزه‌ی پولیتزر ۲۰۲۴ در بخش گزارش‌های تحقیقی انتخاب شد. این مجموعه شامل چهار یا پنج مقاله با عنوان «رد شده توسط هوش مصنوعی» بود و درباره‌ی این صحبت می‌کرد که چگونه طرح‌های «مدیکر اَدوَنتیج» (Medicare Advantage)از الگوریتم‌ها برای قطع خدمات درمانی، به‌ویژه برای سالمندانی که به آن نیاز داشتند، استفاده می‌کردند.

این فقط یک نمونه از بسیاری از موارد مشابه است. طبیعتاً این موضوع در حال حاضر به بحثی داغ تبدیل شده است، به‌ویژه پس از اتفاقاتی که برای مدیرعامل UnitedHealthcare رخ داد. اما حتی پیش از آن، زمانی که در حال فکر کردن درباره‌ی محتوای این پادکست بودیم و می‌خواستیم درباره‌ی ترس‌هایمان از فناوری در سال جدید صحبت کنیم، اولین چیزی که به ذهنم رسید، هوش مصنوعی در حوزه‌ی سلامت بود.

مایکل کالور: بله. این موضوع واقعاً برای من نگران‌کننده است، چون مدت‌هاست که می‌دانیم مجموعه‌داده‌های ناسالم باعث ایجاد نتایج مغرضانه و اشتباه می‌شوند. اما با این حال، صنایعی که این داده‌ها را تولید می‌کنند، همچنان به ساخت این ابزارها ادامه می‌دهند و شرکت‌های بزرگ هم همچنان آن‌ها را می‌خرند تا هزینه‌های خود را کاهش دهند و روند کار را تسریع کنند. در واقع، در شرایطی نیستیم که هیچ‌کدام از ذینفعان بخواهند مسیر را اصلاح کنند.

لارن گود: دقیقاً. البته نمونه‌هایی از استفاده‌ی هوش مصنوعی در بهبود مراقبت‌های پزشکی هم وجود دارد، مثل کاربرد آن در ابزارهای تصویربرداری.

مایکل کالور: و در تحقیقات دارویی.

لارن گود: بله، در تحقیقات و توسعه‌ی دارو. اخیراً چند گزارش منتشر شده که نشان می‌دهد برخی افراد از مدل‌های زبانی بزرگ (LLM) برای تهیه‌ی سریع نامه‌هایی به شرکت‌های بیمه استفاده می‌کنند تا با رد شدن درخواست‌های بیمه مقابله کنند. پس راه‌های مختلفی برای استفاده از این ابزارها در جهت بهبود سیستم بهداشت و درمان وجود دارد، و من دوست دارم نسبت به این کاربردها خوش‌بین بمانم.

اما مسئله این است که این چیزها همین حالا در حال رخ دادن هستند. این‌طور نیست که بگوییم «من نگرانم که این ممکن است روزی اتفاق بیفتد.» نه، این اتفاق همین حالا در جریان است. و ترس من این است که سوگیری‌های هوش مصنوعی به‌خصوص در حوزه‌ی سلامت و همچنین در استخدام نیروی کار نه‌تنها ادامه پیدا کند، بلکه بدتر هم بشود.

زویی شیفر: بله. احساس می‌کنم که هوش مصنوعی این قابلیت را دارد و در برخی موارد همین حالا هم در حال انجام این کار است که تعصبات موجود ما را تقویت کرده و حتی آن‌ها را خودکار کند.

مایکل کالور: دقیقاً. این موضوعی است که قطعاً باید در سال جدید نگران آن باشیم. خب، باید برای لحظاتی استراحت کنیم و بعد از آن با بحثی کمی مثبت‌تر برمی‌گردیم.

مایکل کالور: چه هدیه‌ای هست که بی‌صبرانه منتظر دادن آن هستید، یا دوست دارید دریافت کنید، یا به‌طور کلی توصیه‌ای برای خرید هدیه در سال جدید دارید؟

زویی شیفر: من هدیه دادن را خیلی جدی می‌گیرم. فکر می‌کنم این یکی از زبان‌های عشق من است، گرچه سال‌ها سعی کردم آن را نپذیرم، چون همیشه به نظرم کمی خجالت‌آور بود. اما در نهایت پذیرفتم که این بخش مهمی از شخصیت من است.

امسال، برای همسرم یک کتاب عکس سالانه آماده می‌کنم که شامل تصاویر خانوادگی است. دارم این کار را از طریق شرکت Artifact Uprising انجام می‌دهم، که کتاب‌های بسیار زیبایی طراحی می‌کند و حس و معنای خاصی به آن‌ها می‌دهد. این کتاب‌ها به شما این امکان را می‌دهند که به تمام لحظات و اتفاقات ۱۲ ماه گذشته نگاهی بیندازید.

این هدیه‌ای است که بیش از همه برای آن هیجان دارم. و حالا این آزمون واقعی است که ببینم آیا همسرم تمام این قسمت از پادکست را گوش می‌دهد یا نه، چون امیدوارم که ندهد!

مایکل کالور: عالیه. لارن، تو چه هدیه‌ای برای ما داری؟

لارن گود: خب، همون‌طور که قبلاً گفتم، این روزها کمی کسالت داشتم، بنابراین نتونستم به اندازه‌ای که دوست دارم برای خرید یا فکر کردن به هدایا وقت بگذارم. در واقع، بخشی از این کار رو به یک ربات سپردم، که در آینده درباره‌ش صحبت خواهیم کرد.

اما امروز در دفتر کار یک هدیه‌ی کوچک دریافت کردم که یه جورایی به یکی از اولین قسمت‌های پادکست ما مربوط می‌شه. این جعبه‌ایه که برایان جانسون از Blueprint فرستاده. دوستان، من اینجا یک جعبه‌ی کامل از محصولاتش رو دارم! نگاه کنید به این بسته‌ی بزرگ Longevity Proteinمن قراره تا ابد زنده بمونم! البته بعد از این که از این کسالت خلاص بشم.

و یه جعبه‌ی دیگه هم اینجاست که خیلی سنگینه. هنوز بازش نکردم. حتی نمی‌دونم داخلش چیه. صبر کردم که بازش کنم، چون برای باز کردنش به کمک مایک نیاز داشتم؛ به یه مرد احتیاج داشتم!

مایکل کالور: باور نکردنیه که اون این همه چیز رو برای ما فرستاده.

لارن گود: می‌دونم.

مایکل کالور: صبر کن، ما به عنوان روزنامه‌نگار باید این هدایا رو گزارش بدیم، درسته؟

لارن گود: فکر می‌کنم بدونم چیه.

زویی شیفر: واو.

مایکل کالور: این همون روغن مار معروفه؟

لارن گود: نه، این روغن زیتونه!

مایکل کالور: خدای من.

لارن گود: این Bryan Johnson Premium Extra Virgin Olive Oil ـه. کاملاً انتظار داشتم یه بطری روغن باشه.

زویی شیفر: اسم این محصول واقعاً Snake Oil (روغن مار) هست؟

مایکل کالور: بله، اسمش واقعاً همینه، Snake Oil!

لارن گود: باور نکردنیه. خب، از اونجایی که سیاست اخلاقی ما اجازه‌ی پذیرش چنین هدایای گران‌قیمتی رو نمی‌ده، احتمالاً در آینده این هدیه رو به کسی دیگه خواهم داد. و البته، فقط برای روشن شدن موضوع، این هدیه‌ی پیشنهادی من برای تعطیلات نیست، فقط حس کردم باید اون رو به اشتراک بذارم. پس، متشکرم!

زویی شیفر: خیلی خنده‌داره.

مایکل کالور: فوق‌العاده‌ست.

لارن گود: ممنون که به من اجازه دادید این رو تعریف کنم.

زویی شیفر: صبر کن، «کارولاینکالووی»همون فردی که می‌گن یکی از بزرگ‌ترین شیادهای اینترنتیه، اونم محصولی به اسم Snake Oil نساخته بود؟ فکر می‌کنم یه جور محصول زیبایی بود.

لارن گود: یادم نمیاد.

زویی شیفر: فکر می‌کنم این کار رو کرده بود.

مایکل کالور: چرا همه دارن به من نگاه می‌کنن؟

لارن گود: خب، مایک، پیشنهاد تو برای هدیه چیه؟

مایکل کالور: پیشنهاد من در واقع به طرز عجیبی به همین جعبه‌گشایی که انجام دادیم مربوط می‌شه، چون می‌خوام چاشنی‌ها رو پیشنهاد بدم. همه‌ی ما اون چاشنی‌ای رو داریم که عاشقش هستیم و روی همه‌ی غذاهامون می‌ریزیم.

یکی از دوستام هست که روی هر چیزی زعتر اردنی می‌ریزه. یکی دیگه از دوستام روغن زیتون مایر لیموی خیلی گرون‌قیمت رو که بطری‌ش ۲۵ دلاره، روی صبحانه‌ش می‌چکونه. شاید یه نفر عاشق چیلیکریسپ باشه که ...

زویی شیفر: وای خدای من، دقیقاً می‌خواستم همینو بگم!

مایکل کالور: درسته! چون بعضی از این چیلی کریسپ‌ها قیمت‌شون به ۲۰ دلار می‌رسه.

زویی شیفر: خیلی گرونن!

مایکل کالور: خیلی! پس چرا براشون یه بسته‌ی سالانه از این چاشنی محبوب‌شون نگیری؟ می‌دونی که ازش استفاده می‌کنن و هدیه‌ایه که کاملاً فکر شده‌ست. نشون می‌ده که تو به اندازه‌ی کافی اون‌ها رو می‌شناسی و برات مهمن، و می‌دونی چی خوشحال‌شون می‌کنه.

زویی شیفر: وای، این پیشنهاد خیلی خوبیه.

مایکل کالور: اگه نمی‌دونی چه سایزی بگیری، یا نمی‌دونی اون کتابی که فکر کردی ممکنه دوست داشته باشن رو خوندن یا نه، یا اینکه اصلاً از هدیه‌ت استفاده می‌کنن یا نه، بهترین کار اینه که چیزی رو براشون بگیری که مطمئنی عاشقش هستن و قطعاً ازش استفاده می‌کنن.

زویی شیفر: این پیشنهاد عالیه، چون چاشنی‌هایی که دوست داری رو خیلی سخت برای خودت می‌خری. من همیشه با این مشکل روبه‌رو می‌شم، چون هم برادرم و هم مادرم آشپز هستن. مثلاً ممکنه یه شیشه از Momofuku Chili Crisp برام بیارن، بعد من کاملاً بهش وابسته بشم و دیگه نتونم بدونش غذا بخورم. بعد که می‌خوام برای خودم بخرم، می‌بینم یه شیشه کوچیکش ۱۸ دلار قیمت داره و می‌گم: نه، نمی‌تونم!

لارن گود: اتفاقاً این چاشنی مورد علاقه‌ی منه! MomofukuChiliCrisp!

زویی شیفر: روی هر چیزی می‌تونی بریزی.

مایکل کالور:  Fly By Jing  رو امتحان کردی؟

لارن گود: نه.

زویی شیفر: اونم خیلی خوبه. یه نوع چیلی کریسپ سیچوآنِ.

مایکل کالور: عالیه.

زویی شیفر: خیلی خوش‌طعمه.

لارن گود: این خیلی جالبه. خدای من، حس می‌کنم انگار من روغن مار پیشنهاد دادم و همه هم فقط گفتن: "اوووه مایک، چه پیشنهاد عالی‌ای!" حالا گرسنه شدم!

مایکل کالور: خب، اینم از برنامه‌ی امروز ما. برمی‌گردیم در سال جدید. ممنون که پادکست Uncanny Valley رو گوش دادید.

اگه از چیزی که شنیدید خوشتون اومد، حتماً ما رو دنبال کنید و در اپلیکیشن پادکست مورد علاقتون به ما امتیاز بدید.


درباره نویسنده:
مایکل کالور؛ مدیر بخش فناوری مصرفی و فرهنگ اینترنتی، نظارت بر پوشش WIRED از فناوری مصرفی و فرهنگ اینترنتی را بر عهده دارد و یکی از میزبانان پادکست هفتگی WIRED به نام Uncanny Valley است.

منبع: Wired

مطالب مرتبط