سه هزار
Advertisement
جدیدترین مطالب
Article Image
فصلنامه «گام سوم» شماره ۲

در این شماره مقالات متنوعی در موضوعات اقتصاد، آینده‌پژوهی، خانواده به همراه بخش‌های نوشتار، سیاست و پرونده‌ای با عنوان «داووس ۲۰۲۵» چاپ شده است.

Article Image
جستجو برای طول عمر هم‌اکنون به پایان رسیده است!

مطالعه‌ی افرادی که بیش از صد سال عمر می‌کنند می‌تواند راز زندگی طولانی‌تر و سالم‌تر را آشکار کند. اما آمارها داستان دیگری روایت می‌کنند.

Article Image
چطور بدون اینکه بدانیم از ما سوءاستفاده می‌شود؟

چقدر باید بگذرد تا بالاخره از جهنم شخصی خود بیدار شویم؟ چگونه از خواستن مرگ به خواستن زندگی رسیدم

Article Image
اضطراب اقلیمی در کودکان؛زنگ خطری برای والدین

وقتی کودکان و نوجوانان به آینده فکر می‌کنند، یک بار اضافی دارند: آن‌ها باید با آینده‌ی بیشتری نسبت به بزرگ‌ترها مواجه شوند.

پربازدیدترین مطالب
Article Image
هوش مصنوعی و سیاست: چگونه بفهمیم چه چیزی و چه کسی واقعی است؟

اگر خوش‌شانس باشیم، فناوری‌های جدید فقط باعث سردرگمی مختصری می‌شوند. وگرنه، حوزه سیاسی ما می‌تواند برای همیشه تغییر کند.

Article Image
انواع هوش، کاربردهای هوش هیجانی و تقویت آن در کودکان

ین مطلب نگاهی دارد به انواع هوش و نقش مهم آنها در زندگی روزمره و توانایی‌های شناختی انسان. همچنین مروری بر هوش هیجانی و کاربردها و روش‌های تقویت آن در کودکان.

Article Image
کاهش هدررفت غذا با اپلیکیشن موبایلی

اگرچه این اپلیکیشن غذای باقی‌مانده‌ی رستوران‌ها را ارزان در اختیار کاربران قرار می‌دهد، اما همچنان ابهاماتی درباره‌ی میزان واقعی کاهش هدررفت و استفاده‌ی تجاری برخی کسب‌وکارها از این سیستم وجود دارد.

...

نویسنده: استفانی مک کرامن        مترجم: نیوشا امیدی        ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴

ارتش خدا از سایه ها بیرون می‌آید!

ده‌ها میلیون مسیحی آمریکایی به جنبشی کاریزماتیک به نام «اصلاحات جدید رسولی» (New Apostolic Reformation)  پیوسته‌اند، جنبشی که به دنبال نابودی دولت سکولار است.


این مطلب نوشته‌ای است از استفانی مک کرامن که در تاریخ 9 ژانویه 2025 با عنوان
THE ARMY OF GOD COMES OUT OF THE SHADOWS
در وب‌سایت Theatlantic منتشر شده است.


در شب پنجشنبه پس از پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری، جشن کوچکی اما معنادار در داخل یک انبار تبدیل‌شده در کنار بزرگراهی که از میان مزارع ذرت شهرستان لنکستر، پنسیلوانیا، عبور می‌کرد، برپا شد. این مکان که «خانه دعا گیت‌وی» (Gateway House of Prayer) نام داشت، نه دقیقاً یک کلیسا بود و نه به الگوهای رایج مسیحیت آمریکایی شباهت داشت.

در داخل آن، نه سرودهای مذهبی وجود داشت، نه تصاویر مسیح، و نه شیشه‌های رنگین با حکایات کتاب مقدس. ریسه‌های نوری از تیرهای سقف آویزان بودند. یک نقشه عظیم از جهان یکی از دیوارها را پوشانده بود. روی سایر دیوارها، هفت تابلو اعلانات قاب‌شده نصب شده بود که هرکدام نمایانگر یکی از عرصه‌های نبرد میان نیروهای خدا و شیطان بودند: دولت، تجارت، آموزش، خانواده، هنر، رسانه و خود دین.

خانه دعا گیت‌وی درواقع نوعی اتاق جنگ بود. و اگر به گفته حاضران اعتماد کنیم، دست‌کم یک نفر، و در زمان‌های اوج ده‌ها نفر، هر دقیقه از هر روز طی بیش از ۱۵ سال در این مکان دعا کرده بودند تا به پیروزی که اکنون در آستانه تحقق بود، برسند. خدا در حال پیروزی بود. پادشاهی در حال آمدن بود.

«هللویا!» زنی گفت که برای جلسه‌ی هفتگی «مراقبت از دولت» ساعت ۷ عصر وارد شد؛ گردهمایی‌ای که در آن حدود ۲۰ داوطلب در یک حلقه می‌نشینند و برای تسلط خداوند بر کشور دعا می‌کنند.

مردی گفت: «حالا کار شروع می‌شود!»

مادربزرگی گفت : «باید بجنگیم، بجنگیم، بجنگیم!» ، در حالی که درباره‌ی ویدیویی صحبت می‌کردند که نشان می‌داد جمعیتی در مهمانی انتخاباتی ترامپ سرود چقدر بزرگ هستی را با هم خوانده‌اند.

مردی دیگر گفت:«آن‌ها این را می‌خواندند!»

دیگران پاسخ دادند : بله؛ آن‌ها هم ویدیوی آن لحظه را دیده بودند. همان‌طور که حال و هوای داخل انبار هر لحظه پرشورتر می‌شد، مادربزرگ از کیفش یک شوفار، شیپوری توخالی از شاخ قوچ که در آیین‌های یهودی استفاده می‌شود، بیرون آورد. او در آن دمید، با این یقین که صدای آن جوّ را خواهد شکافت، به قلمرو اهریمنی نفوذ خواهد کرد و نیروهای شیطان را پراکنده خواهد ساخت،ضربه‌ای ماورایی برای پادشاهی خدا. زنی به زمین افتاد.

مردی اعلام کرد: «آسمان و زمین در حال هماهنگ شدن هستند! ، «اراده‌ی خداوند در حال تحقق روی زمین است».

آنچه در آن شب در شهرستان لنکستر رخ می‌داد، متعلق به حاشیه مسیحیت آمریکایی نبود، بلکه نشانه‌ای از تحولی گسترده در ایمان مسیحی در ایالات متحده بود. تغییری که محققان سال‌ها آن را دنبال کرده‌اند و با ظهور «ترامپیسم» به‌طرز تکان‌دهنده‌ای آشکار شده است.

امروزه، ده‌ها میلیون نفر ، حدود ۴۰ درصد از مسیحیان آمریکایی، از جمله کاتولیک‌ها، بر اساس نظرسنجی اخیر دانشگاه دنیسون به این جنبش کاریزماتیک و فریبنده روی آورده‌اند.

این جنبش، هیچ علاقه‌ای به تکثرگرایی دینی، حقوق فردی یا دموکراسی قانون اساسی ندارد. جنبشی است اسرارآمیز، احساسی و تا حد زیادی آرمان‌شهری. فراتر از مرزها، چندنژادی و آشکارا سیاسی است.

رهبران اولیه آن را «اصلاحات جدید رسالتی» New Apostolic Reformation یا NAR) ) نامیدند، اگرچه برخی از همین رهبران، اکنون با آشکار شدن ماهیت ضدد‌موکراتیک این جنبش، در حال تلاش برای تغییر برند آن هستند.

و نکته مهم‌تر اینکه، حتی افرادی که هرگز نام این جنبش را نشنیده‌اند، بدون آنکه بدانند، در حال پذیرش اصول محوری آن هستند.

این اصول شامل باور به این موارد است:

  • خدا مستقیماً از طریق پیامبران و رسولان عصر حاضر سخن می‌گوید.
  • نیروهای شیطانی نه‌تنها می‌توانند افراد را تسخیر کنند، بلکه می‌توانند کنترل سرزمین‌ها و نهادهای بزرگ را نیز به دست بگیرند.
  • کلیسا، صرفاً یک مکان نیست، بلکه «ارتش خدا» است که مأموریتی مقدس دارد: تصرف زمین برای پادشاهی خدا، درحالی‌که بشریت به سمت آخرالزمان پیش می‌رود.

با وجود اینکه نهادهای سکولار برای درک جدی این جنبش دچار مشکل بوده‌اند، ترامپ توانسته است از این انرژی آخرالزمانی برای دو بار پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری استفاده کند.

اگر کنجکاو هستید که چرا تاکر کارلسون، که در خانواده‌ای اسقفی بزرگ شده، اخیراً درباره‌ی حمله‌ی شیطانی در خواب صحبت کرده است، شاید دلیلش این باشد که او در حال جذب زبان و باورهای این جنبش است.

و اگر برایتان سؤال است که چرا ایلان ماسک حاضر شده در یک کلیسای NAR به نام «لایف سنتر»Life Center)) در هریسبورگ سخنرانی کند، احتمالاً به این دلیل است که ماسک خوب می‌داند جنبشی که خواهان کاهش نقش دولت و افزایش نقش خداست، با دیدگاه لیبرترین او همخوانی دارد.

و همچنین اگر تعجب کرده‌اید که چرا خبرهایی درباره‌ی مایک جانسون، رئیس مجلس نمایندگان و یک باپتیست جنوبی، منتشر شده که پرچمی سفید با درخت کاج سبز و عبارت «درخواست به آسمان» (An Appeal to Heaven) را بیرون دفترش آویزان کرده است، یا اینکه ساموئل آلیتو، قاضی دیوان عالی و یک کاتولیک، همان پرچم را بیرون خانه‌ی تابستانی خود به اهتزاز درآورده، دلیلش این است که این پرچم متعلق به دوران جنگ استقلال آمریکا، اکنون به نماد مبارزه‌ی جنبش NAR و متحدان ایدئولوژیک آن در راست‌گرایی مسیحی تبدیل شده است.

جنبش NAR در حال تأمین نیروی انسانی لازم برای از بین بردن دولت سکولار است.

و اما اگر می‌خواهید بدانید که این روند با پیروزی مجدد ترامپ به کجا خواهد انجامید، باید بگویم که من هم همین سؤال را داشتم.

به همین دلیل، در دایره‌ی دعای خانه‌ی گیت‌وی نشسته بودم. حدود ۲۰ دقیقه از جلسه گذشته بود که اولین سرنخ را پیدا کردم.

مردم با گرمی از من استقبال کرده بودند. من خودم را به‌عنوان خبرنگار نشریه‌ی آتلانتیک معرفی کرده بودم. داشتم درباره‌ی هماهنگی زمین و آسمان یادداشت برمی‌داشتم که زنی روبه‌رویم ناگهان گفت: «نویسندگان شما ما را نازی نامیده‌اند.»  

به نظر می‌رسید که او به مقاله‌ای اشاره دارد که سخنان ترامپ را با خطابه‌های هیتلر مقایسه کرده بود. من همان چیزی را گفتم که همیشه می‌گویم: اینکه آنجا هستم تا بفهمم. برای نشان دادن حسن نیت خود از لحاظ معنوی، گفتم که در خانواده‌ای باپتیست جنوبی در آلاباما بزرگ شده‌ام. اما زن ادامه داد: «این هیئت تحریریه‌ای است که به‌شدت چپ‌گراست و از جنبش ترامپ بیزار است.»

مردی که کنارم نشسته بود، به دفاع از من برخاست. گفت: «ما از حضورتان استقبال می‌کنیم.» اما مشخص بود که چیزی درست پیش نمی‌رود و آن چیز، خودِ من بود. رسانه‌ها به دژی شیطانی تبدیل شده بودند. حال، مردم خدا باید تشخیص می‌دادند که آیا من ابزار شیطان هستم یا شاید هم فرستاده‌ای از سوی قادر متعال.

زنی گفت: «من شخصاً احساس می‌کنم که اگر دوست دارید در کنار ما بمانید، از شما می‌خواهم اجازه دهید دست بر سرتان بگذاریم و برایتان دعا کنیم.»

زن دیگری گفت: «ما به شما آسیبی نمی‌زنیم.»

زنی که کنارم نشسته بود، افزود: «ما همه چیز را به خدا می‌سپاریم. لطفاً این را شخصی نگیرید.»

دعا شروع شد، و من در انتظار قضاوت ماندم.

اما این که چطور همه‌چیز به اینجا رسید، داستانی است با نقطه‌های آغازین متعدد، که نزدیک‌ترین آن‌ها خودِ ترامپ است.

در آستانه انتخابات ۲۰۱۶، رهبران جریان اصلی راست مسیحی از نامزدهایی حمایت می‌کردند که پیشینه‌ای دیندارتر از ترامپ داشتند. ترامپ برای جلب حمایت انجیلی‌ها به راهی نیاز داشت، و از همین رو به سراغ تأثیرگذارترین رسولان و پیامبران جنبش نوین رسولی (NAR) رفت—جهانی افراطی‌تر، جایی که او به‌عنوان «گوییِ تخریب‌گر خدا» تصویر شد و مورد استقبال گروه جدیدی از رأی‌دهندگان موسوم به «پیامبری» قرار گرفت، گروهی که همواره از سوی جریان اصلی مسیحیت انجیلی نادیده گرفته شده و حتی مایه شرمساری تلقی می‌شدند. اما ریشه‌های این لحظه به گذشته‌ای دورتر بازمی‌گردد به جنگ سرد، آمریکای لاتین، و استادی یاغی در یک مدرسه دینی به نام سی. پیتر واگنر.

او در دوران رکود بزرگ در شهر نیویورک بزرگ شد و هنگامی که با همسر آینده‌اش آشنا می‌شد، به نسخه‌ای محافظه‌کارانه از مسیحیت انجیلی گروید. در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، آن‌ها به‌عنوان مبلغان مذهبی به بولیوی رفتند، در زمانی که موجی از پنتاکوستالیسم سراسر آمریکای جنوبی را فرا گرفته بود،کلیساها مملو از افرادی بودند که ادعا می‌کردند شفا یافته‌اند و نشانه‌ها و معجزاتی را مشاهده می‌کردند، اموری که واگنر در ابتدا آن‌ها را بدعت می‌دانست.

بخش زیادی از این شور و هیجان به جنبش‌های عدالت اجتماعی که در سراسر آمریکای لاتین در حال شکل‌گیری بودند، هدایت می‌شد. چگوارا در بولیوی مشغول سازمان‌دهی بود. جنبش حقوق مدنی در ایالات متحده جریان داشت. سازمان‌های بین‌الکلیسایی همچون شورای جهانی کلیساها، الهیات رهایی‌بخش را پذیرفته بودند و بر مفاهیمی مانند گناه اجتماعی نابرابری و ضرورت اجرای عدالت نه در آسمان، بلکه در همین دنیا تأکید می‌کردند.

در رقابت بزرگ پس از جنگ جهانی برای تسخیر قلب‌ها و ذهن‌ها، انجیلی‌های محافظه‌کار آمریکایی و حتی سیا، که گاه با آن‌ها همکاری می‌کرد نیاز داشتند پاسخی برای ایده‌هایی بیابند که آن‌ها را به‌طور خطرناکی سوسیالیستی می‌دانستند. واگنر که در آن زمان مدیر کل مأموریت انجیلی آند بود، فرصت را غنیمت شمرد.

در سال ۱۹۶۹، او در کنفرانسی در بوگوتا، کلمبیا شرکت کرد که از سوی انجمن تبلیغی بیلی گراهام برگزار شده بود و هدفش مقابله با این جریان‌ها بود. او کتابی با عنوان« الهیات آمریکای لاتین: رادیکال یا انجیلی؟» نوشت که به همه شرکت‌کنندگان ارائه شد و در آن استدلال می‌کرد که تمرکز بر مسائل اجتماعی «می‌تواند به‌راحتی به خدمت به مامون (ثروت و دنیاپرستی) بینجامد، نه خدمت به خدا.» از نظر او، الهیات رهایی‌بخش، سراشیبی سقوط به جهنم بود.

پس از آن، واگنر استاد حوزه علمیه فولر شد و در رشته نسبتاً تجربی رشد کلیسا تدریس کرد. او شروع به بازنگری در تجربه خود در بولیوی کرد و به این نتیجه رسید که کلیساهای پرجمعیتی که دیده بود، نشانه‌ای از فعالیت روح‌القدس در جهان هستند.

او همچنین در دهه ۱۹۷۰ در کالیفرنیا زندگی می‌کرد، جایی که ادیان جدید، فرقه‌ها، و شکلی مستقل‌تر و کاریزماتیک‌تر از مسیحیت در حال گسترش بود،نوعی فرهنگ متقابل در برابر جریان ضدمذهبی آن دوران. گروه‌های بزرگی از هیپی‌های سابق در اقیانوس آرام غسل تعمید می‌گرفتند، حرکتی که بعدها «جنبش مردم عیسی» نام گرفت. واعظانی مانند جان ویمبر، که زمانی خواننده گروهی بود که بعدها به «رایتسِس برادرز» تبدیل شد، در برابر جمعیت‌های انبوه، شیاطین را اخراج می‌کردند.

در دهه ۱۹۸۰، گروهی از مردان در ایالت میزوری که به «پیامبران کانزاس سیتی» معروف شدند، باور داشتند که در حال احیای موهبت نبوت هستند و این را شیوه طبیعی ارتباط خدا با انسان‌ها می‌دانستند.

واگنر با زنی به نام «سیندی جیکوبز» آشنا شد که خود را یک پیامبر می‌دانست و باور داشت که «ریاست‌ها» و «قدرت‌ها» که در نامه پولس به افسسیان ذکر شده‌اند، در واقع «ارواح قلمرویی»هستند که می‌توان آن‌ها را از طریق «جنگ معنوی» شکست داد. او و برخی دیگر شبکه‌های دعایی تشکیل دادند که «پنجره ۱۰/۴۰» را هدف قرار می‌دادند، یک محدوده جغرافیایی بین عرض‌های ۱۰ و ۴۰ درجه شمالی که شمال آفریقا، خاورمیانه و سایر بخش‌های آسیایی را که اکثراً مسلمان، بودایی یا هندو بودند، در بر می‌گرفت.

واگنر همچنین شیفته مفهومی به نام «حاکمیت‌گرایی» (Dominionism) شد، که تغییری اساسی در تفکر محافظه‌کاران الهیاتی آن دوران به شمار می‌رفت. در آن زمان، دیدگاه غالب این بود که مأموریت الهی مسیحیان صرفاً تبلیغ فردبه‌فرد ایمان است؛ پادشاهی الهی در آینده، پس از بازگشت عیسی مسیح، برقرار خواهد شد و در این میان، امور سیاسی، مطابق آموزه کتاب مقدس، به قیصر واگذار می‌شود. اما این تفکر جدید می‌گفت که خدا قوم خود را فراخوانده است تا پادشاهی را همین حالا برپا کنند. به بیان دیگر، مسیحیان وظیفه‌ای محول‌شده داشتند—دستور اجرای یک دگرگونی وسیع اجتماعی و نهادی.

این ایده ریشه‌های عمیقی در جنبشی به نام «بازسازی‌گرایی مسیحی» (Christian Reconstructionism) داشت، که متفکران جدی آن به‌ویژه «آر. جی. راشدونی» ، یک الهی‌دان کالوینیست زندگی خود را صرف تدوین جزئیات دولتی مبتنی بر قوانین کتاب مقدس کرده بودند، الگویی برای یک حکومت تئوکراتیک مسیحی.

تا سال ۱۹۹۶، واگنر و گروهی از همفکرانش این ایده‌ها را در چارچوب مفهومی جدیدی به نام «اصلاحات نوین رسولی» (New Apostolic Reformation – NAR) گنجاندند،اصطلاحی که نشان‌دهنده باور آن‌ها به دورانی جدید از ریزش روح‌القدس در سراسر جهان بود، دورانی که در آن، مؤمنان با قدرت‌های ماورایی و اختیار جنگیدن با نیروهای اهریمنی مجهز می‌شدند تا پادشاهی خدا را بر زمین بنا کنند.

چشم‌انداز جنبش NAR در واقع محافظه‌کارانه نبود، بلکه انقلابی بود: ساختن پادشاهی خدا مستلزم نابودی دولت سکولار با حقوق برابر برای همگان و جایگزینی آن با سیستمی بود که در آن، مسیحیت برتر و حاکم باشد. در عمل، این جنبش قدرت و اراده الهی را کاملاً در خدمت سرمایه‌داری آزاد قرار می‌داد. به این ترتیب، واگنر و همفکرانش پس از دهه‌ها، پاسخ مورد نظر خود را به الهیات رهایی‌بخش یافته بودند.

تا سال گذشته، ۴۲ درصد از مسیحیان آمریکایی با این گزاره موافق بودند که «خدا می‌خواهد مسیحیان در رأس هفت کوه جامعه قرار بگیرند.»

واگنر که در سال ۲۰۱۶ درگذشت، ده‌ها کتاب دیگر نوشت که از جمله عناوین آن‌ها می‌توان به «حاکمیت!» (Dominion!) و «زلزله کلیسا!» (Churchquake!) اشاره کرد.

این جنبش باعث شد که مسیحیت تغییر کند و به‌روزرسانی شود، به این معنا که خدا رسولان و پیامبران جدیدی را برمی‌انگیخت، افرادی که نه‌تنها قادر به تفسیر متون کهن مقدس بودند، بلکه می‌توانستند «کلام‌های تازه» و رؤیاهای جدیدی را مستقیماً از آسمان دریافت کنند و آن هم نه گاه‌به‌گاه، بلکه به‌طور مداوم و حتی روزانه.

یکی از بااستعدادترین شاگردان واگنر، واعظی به نام لَنس والناو، مفهوم حاکمیت‌گرایی را در قالب چیزی که بعدها «فرمان هفت کوه»7 Mountain Mandate) ) نام گرفت، بازآفرینی و ترویج کرد. این ایده در اصل برنامه‌ای عملی برای چگونگی تسلط مسیحیان بر هفت عرصه کلیدی زندگی بود.حکومت، آموزش، رسانه و چهار حوزه دیگر که در مکان‌هایی مانند خانه «دعای گیت‌وی» (Gateway House of Prayer) همچون اهدافی بر روی دیوار نصب شده بودند.

آنچه پس از آن رخ داد، داستان گسترش وسیع این ایده‌ها در فرهنگی آمریکایی است که آماده پذیرش آن‌ها بود. کلیساهایی که به دنبال رشد بودند، دریافتند که فرمول NAR جواب می‌دهد، زیرا به پیروان خود حس هدف و ارزشی در پادشاهی خدا می‌بخشید. بسیاری از این کلیساها شروع به برگزاری سمینارهای«M7»و ارائه دوره‌های آموزشی و وبینارها کردند که اغلب تجار ثروتمند را نیز به خود جذب می‌کرد.

پس از انتخابات ۲۰۱۶، گروهی از مسیحیان فوق‌العاده ثروتمند و محافظه‌کار آمریکا، نهادی خیریه و ویژه دعوت‌شدگان به نام «صِقلَغ» (Ziklag) تأسیس کردند،نامی برگرفته از شهری در کتاب مقدس که داوود در دوران جنگ خود علیه شاه شائول در آن پناه گرفت. طبق تحقیقات پروپابلیکا، این گروه در اسناد داخلی خود اعلام کرده بود که هدف اصلی آن‌ها «تسلط بر هفت کوه» است. لَنس والناو یکی از مشاوران این گروه بود.

تا سال گذشته، ۴۲ درصد از مسیحیان آمریکایی با این گزاره موافق بودند که «خدا می‌خواهد مسیحیان در رأس هفت کوه جامعه قرار بگیرند.» این آمار را «پل جوپ»، دانشمند علوم سیاسی از دانشگاه دنیسون، ارائه کرد؛ او در حال توسعه نظرسنجی‌های جدیدی است که به گفته خودش و دیگر پژوهشگران، نشان‌دهنده «تغییری بنیادین» در مسیحیت آمریکایی است.

حدود ۶۱ درصد از پاسخ‌دهندگان با این جمله موافق بودند که در دوران معاصر، رسولان و پیامبرانی واقعی وجود دارند. تقریباً نیمی از آن‌ها نیز باور داشتند که «ریاست‌ها» و «قدرت‌های اهریمنی» کنترل قلمروهای فیزیکی را در دست دارند و کلیسا باید با راه‌اندازی کارزارهای جنگ معنوی و دعا این شیاطین قدرتمند را سرنگون کند.

به‌طور کلی، جوپ به من گفت که جامعه آمریکا همچنان در حال سکولارتر شدن است. در سال ۱۹۹۱، تنها ۶ درصد از آمریکایی‌ها خود را بی‌دین معرفی می‌کردند، اما اکنون این رقم به حدود ۳۰ درصد رسیده است.

با این حال، مسیحیانی که باقی مانده‌اند، به‌طور فزاینده‌ای رادیکال‌تر می‌شوند.

جوپ توضیح داد: «آن‌ها در حال پذیرش باورهای افراطی‌ای هستند که به آن‌ها احساس قدرت می‌دهد—این باور که قدرت تغییر ماهیت زمین را در اختیار دارند.»

او افزود: «رواج این نوع باورها با سرعتی شگفت‌آور در حال وقوع است.»

این ایده‌ها به دنیای ترامپ نیز نفوذ کرده‌اند و بر دستور کار معروف به «پروژه ۲۰۲۵»و همچنین پیشنهادهای ارائه‌شده از سوی مؤسسه سیاست «اول آمریکا» (America First Policy Institute) تأثیر گذاشته‌اند.

کتاب جدیدی به نام «ناانسان‌ها» (Unhumans)، که توسط «جک پوسوبیک»، نظریه‌پرداز افراطی راست‌گرا، به همراه دیگر نویسندگان تألیف شده و مورد تأیید جی. دی. ونس قرار گرفته، مخالفان سیاسی را ناانسان توصیف می‌کند،کسانی که قصد دارند تمدن را از اساس نابود کنند و در حال حاضر کنترل رسانه‌ها، دولت، آموزش، اقتصاد، خانواده، دین و هنر و سرگرمی، یعنی همان هفت کوه را در دست دارند. این کتاب استدلال می‌کند که این «ناانسان‌ها» باید «نابود شوند.»

نویسندگان می‌نویسند:

«مطالعه ما در تاریخ ما را به این نتیجه رسانده است: دموکراسی هرگز در محافظت از بی‌گناهان در برابر ناانسان‌ها موفق نبوده است.»

و نتیجه می‌گیرند:«وقت آن رسیده که بازی را طبق قوانینی که آن‌ها رعایت نمی‌کنند، متوقف کنیم.»

تصویر من از مسیحیت انجیلی، آن‌طور که در کودکی تجربه کرده بودم، شامل نیمکت‌های چوبی کلیسا، گروهکر زنگ‌نواز بانوان و غذاهای خانگی برای افراد ناتوان بود. باپتیست‌های جنوب آمریکا، همان‌هایی که من در کودکی می‌شناختم، هیچ دلیلی نداشتند که همچون شورشیان رفتار کنند؛آن‌ها دهه‌ها در آلاباما قدرت داشتند و بیشتر وضع موجود را تأیید و تثبیت می‌کردند.

وقتی چند سال پیش مأموریت پیدا کردم که دلیل حمایت مداوم انجیلی‌ها از ترامپ را بررسی کنم، به اشتباه تصور می‌کردم که باپتیست‌ها هنوز مرکز ثقل جناح راست مسیحی هستند. آن زمان در واشنگتن پست کار می‌کردم و مثل بسیاری از خبرنگاران، تحلیل‌گران و پژوهشگرانی که دین را مطالعه می‌کنند، به‌شدت از تحولات عقب بودم.

در نهایت، در یکی از یکشنبه‌های سال ۲۰۲۱، خود را در کلیسایی در فورت وورث، تگزاس یافتم که «فرهنگ رحمت»        (Mercy Culture) نام داشت. حدود ۱۵۰۰ نفر از درهای کلیسا عبور می‌کردند تا در یکی از چهار مراسم آخر هفته، که یکی از آن‌ها به زبان اسپانیایی بود، شرکت کنند. خادمین کلیسا به تازه‌واردان گوش‌گیر ارائه می‌کردند. در فروشگاه کلیسا، کتاب‌هایی درباره «جنگ معنوی» به فروش می‌رسید.

در داخل سالن اصلی، جمعیتی متنوع حضور داشتند؛سفیدپوستان، سیاه‌پوستان و لاتین‌تبارها؛ کارگران، متخصصان و بیکاران؛ افراد سابقاً معتاد به مواد مخدر، پورنوگرافی و شبکه‌های اجتماعی. در میان آن‌ها جوانانی بودند که باور داشتند گرایش‌های همجنس‌گرایانه‌شان ناشی از کار شیطان است.

با دختری جوان آشنا شدم که می‌گفت قصد دارد به مونتانا برود تا «بر زمین نبوت کند.»

پسری جوان را ملاقات کردم که به آینده‌ای در تبلیغ مسیحیت فکر می‌کرد و به من گفت:اگر حق انتخابی داشته باشم، می‌خواهم مثل حواریون مسیح بمیرم.

آن‌ها حالت سرگردان و رهایی داشتند که یادآور هیپی‌ها بود، اما ضدفرهنگ آن‌ها کاملاً در خدمت پادشاهی خدا بود.

آن‌ها روبه‌روی یک صفحه‌نمایش عظیم ویدئویی ایستاده بودند که ستاره‌های در حال چرخش، امواج خروشان و تصاویری آخرالزمانی، از جمله یک ابر قارچی‌شکل را نمایش می‌داد. یک ساعت دیجیتالی در حال شمارش معکوس بود و وقتی به صفر رسید، یک گروه موسیقی،کیبورد، گیتار و درام شروع به نواختن کرد. آهنگی که حال و هوای یک ترانه پاپ را داشت، اما دقیقاً نمی‌توانستی آن را به خاطر بیاوری، از دنیایی که وقتی از درها وارد شدی، پشت سر گذاشته بودی. نورها چشمک می‌زدند. مه مصنوعی در میان جمعیت پراکنده می‌شد. مردم پرچم‌های رنگی را تکان می‌دادند، گویی که روح‌القدس را به فرود آمدن دعوت می‌کردند. دوربین‌ها در میان جمعیت می‌چرخیدند، مردی بالغ را که گریه می‌کرد و زنی را که در حال نیایش به سجده افتاده بود، به تصویر می‌کشیدند.

سرانجام، واعظی جوان با شلوار جین تنگ روی صحنه آمد و کل شهر فورت وورث را از نظر تسلط نیروهای اهریمنی نقشه‌برداری کرد. او گفت که سمت غربی شهر تحت کنترل حاکمیت طمع است، شمال در چنگال روح شیطانی عصیان گرفتار شده و جنوب به شهوت تعلق دارد. او از تسلیم شدن در برابر قوانین الهی سخن گفت. در بخشی از سخنانش، از یکی از بزرگان کلیسا که برای مقام شهرداری نامزد شده بود، حمایت کرد و این کمپین را «آغازی برای یک جنبش پارسا» توصیف کرد.

وقتی بعد از مراسم، در پارکینگ وسیع و داغ به سمت خودروی اجاره‌ای‌ام قدم می‌زدم، می‌توانستم درک کنم که چرا مردم جذب این فضا می‌شوند. پس از آن، دنیای آینده‌نگرانه‌ی جنبش NAR را همه‌جا می‌دیدم،مگاکلیساهای گسترده در حومه‌ی آتلانتا، فینیکس و هریسبورگ با تولیداتی در حد برادوی؛ مراکزی با بودجه‌های کمتر، در پاساژهای تجاری یا در بقایای کلیساهای سنتی از کار افتاده. صفحه‌نمایش‌های بزرگ، پرچم‌های رنگارنگ. همایش‌هایی با نام‌هایی همچون «آسمان را بگشا». دوره‌های آموزشی‌ای مانند «آکادمی ونکویش» که در آن افراد می‌توانستند «تسلیحات پیشرفته‌ی نبوت» و «هوش رؤیا» را بیاموزند. مدارسی همچون «دانشگاه پادشاهی» در ایالت تنسی، که دانشجویان در آن می‌توانستند «مأموریت پادشاهی» خود را کشف کنند.

به‌نوعی، این جنبش، جهانی با زبان مخصوص به خود بود. مردم از هم‌ترازی و همگرایی، از دروازه‌های اهریمنی و از این‌که آیا یک کسب‌وکار «پادشاهی» هست یا نه، سخن می‌گفتند.

در سال ۲۰۲۳، با زنی ملاقات کردم که معتقد بود مأموریت الهی‌اش این است که کوهی را به طور کامل برای خدا بخرد،و این کار را کرد. این کوه در شمال غربی پنسیلوانیا قرار دارد و او به همراه همسرش در قله آن زندگی می‌کند. آن‌ها همواره نشانه‌هایی را که او «نشانه‌های خدا» می‌نامید، پیدا می‌کردند، مانند پرهایی که روی ایوان ظاهر می‌شدند. مانند بسیاری از افراد این جنبش، او نیز به ندرت به کلیسا می‌رفت، اما هر روز پیام‌های پیامبران و رسولان آنلاین مانند داچ شیتز را دنبال می‌کرد،کسی که از پیروان پیتر واگنر است، صدها هزار دنبال‌کننده دارد و به تفسیر خواب‌ها شهرت یافته است.

در سال ۲۰۱۶، شیتز شروع به پذیرش پیشگویی‌هایی کرد که مدعی بودند خدا از ترامپ استفاده می‌کند. او به سایر پیامبران و رسولان گفت که پیروزی ترامپ «سطوح جدیدی از استیصال اهریمنی» را به همراه خواهد داشت. پس از انتخابات ۲۰۲۰، شیتز انتشار به‌روزرسانی‌های روزانه‌ای با عنوان Give Him 15 را آغاز کرد که در آن‌ها تلاش ترامپ برای تغییر نتیجه انتخابات را نبردی عظیم در برابر نیروهای تاریکی جلوه می‌داد. در روزهای منتهی به شورش ۶ ژانویه، شیتز رویایی را توصیف کرد که در آن سوار بر اسب به سوی ساختمان کنگره آمریکا می‌تاخت تا برای پادشاهی خدا ایستادگی کند.

اگرچه شیتز خود در واشنگتن دی‌سی حضور نداشت، بسیاری از پیروانش در آنجا بودند؛ برخی پرچم APPEAL TO HEAVEN را که او رواج داده بود، به همراه داشتند. افراد دیگری از حلقه داخلی قدیمی واگنر نیز آن روز در آنجا بودند. لَنس والنو از نزدیکی ساختمان کنگره به‌صورت زنده فیلم پخش می‌کرد و همان شب از هتل بین‌المللی ترامپ گزارش داد. سیندی جیکوبز نیز در حالی که آشوبگران در حال شکستن درها و ورود به ساختمان بودند، در بیرون از کنگره مشغول اجرای «جنگ روحانی» بود و به پیروانش می‌گفت که خداوند به او بینشی داده که آن‌ها «به داخل نفوذ خواهند کرد و تا بالاترین نقطه پیش خواهند رفت.»

در جدیدترین کتاب خود، خشونت‌ورزان آن را به چنگ می‌آورند، پژوهشگر «متیو تیلور» نقش رهبران اصلی جنبش نوین رسولی (NAR) را در آن روز بررسی کرده و آن‌ها را «معماران اصلی الهیاتی» شورش ۶ ژانویه نامیده است.


در سال ۲۰۱۹، رهبران مذهبی، از جمله چهره‌های برجسته جنبش اصلاحات نوین رسولی (NAR), در کاخ سفید با دونالد ترامپ دعا کردند. (Storms Media Group / Alamy)

در ساختمان ایالتی پنسیلوانیا، با رسولی به نام« ابی ابیلدنس» ملاقات کردم که او را به نوعی دیپلمات پادشاهی یافتم. آن زمان، بهار ۲۰۲۳ بود و او به‌تازگی از منطقه کردستان عراق بازگشته بود؛ جایی که با رهبران کردی دیدار کرده بود،کسانی که به باور او از نوادگان حضرت سلیمان بودند و می‌خواستند «حکمرانی مقدس» در جهان گسترش یابد.

ویدئوهایی از پیامبران را در یوتیوب تماشا کردم که از زیرزمین‌های خود پیام پخش می‌کردند. برنامه‌ای اینترنتی به نام FlashPoint را دیدم، جایی که رسولان و پیامبران اخبار را مستقیماً از جانب خدا ارائه می‌دادند.«بنیامین نتانیاهو»، نخست‌وزیر اسرائیل، از جمله مهمانان این برنامه بود، چرا که یکی از ابعاد جنبش NAR، حمایت پررنگ از صهیونیسم مسیحی است.

در نهایت، دریافتم که این جنبش در واقع یک ماشین عظیم سیاسی است. رسولان و پیامبران که ادعا دارند از سوی خدا سخن می‌گویند، تصمیم می‌گیرند که کدام نامزدها و سیاست‌ها پادشاهی خدا را پیش می‌برند. شبکه‌های دعای جنبش و خبرنامه‌های آن، در عمل، به لیست‌های رأی‌دهندگان و راهنماهای انتخاباتی تبدیل شده‌اند. اکوسیستم در حال رشد پادکست‌ها و برنامه‌های اینترنتی مانند FlashPoint به‌مثابه یک امپراتوری رسانه‌ای برای پادشاهی است. و چشم‌انداز کلی این جنبش باعث می‌شود که افراد نه‌تنها در سال‌های انتخاباتی، بلکه به‌طور مداوم، مانند اعضای Gateway House of Prayer، به‌صورت ۲۴ ساعته و هفت روز هفته درگیر این مأموریت باشند.

با نزدیک شدن انتخابات ماه نوامبر، شاهد بودم که این ماشین عظیم به حرکت درآمد تا ترامپ را به کاخ سفید بازگرداند. «لَنس والنو»، در همکاری با مؤسسه سیاست اول آمریکا (همسو با ترامپ)، ابتکاری به نام پروژه ۱۹ را تبلیغ می‌کرد که هدف آن جذب رأی‌دهندگان در ۱۹ شهرستان کلیدی بود. او همچنین تور دیگری به نام Courage Tour را راه‌اندازی کرد که به طور مشابه ایالت‌های سرنوشت‌ساز را هدف قرار می‌داد، و من در یکی از رویدادهای آن در« او کلر»، ویسکانسین شرکت کردم. این گردهمایی شبیه احیای مذهبی سنتی در خیمه‌های بزرگ بود، اما در واقع، تلاشی تهاجمی برای بسیج رأی‌دهندگان به نفع ترامپ محسوب می‌شد.

والنو با روغن کندر صلیب کوچکی بر پیشانی حاضران می‌کشید و آن‌ها را برای پیوستن به «ارتش خدا» تدهین می‌کرد. یکی از سخنرانان دیگر گفت که «کامالا هریس» یک «شیطان در کاخ سفید» خواهد بود. دیگران نیز دموکرات‌ها را به‌عنوان مأموران لوسیفر معرفی می‌کردند و تاریخ بشر را نبردی میان نیروهای بی‌خدای اومانیسم سکولار و اراده الهی خداوند می‌دانستند.

در همین زمان، راهپیمایی‌ای با عنوان «یک میلیون زن»در نشنال مال برگزار شد که ده‌ها هزار نفر را گرد هم آورد. این رویداد با نابود کردن یک «مذبح» که نماد دژهای شیطانی در آمریکا بود، به اوج خود رسید. در حالی که گنبد کاپیتول در پس‌زمینه قرار داشت، مردم نوبت می‌گرفتند تا این مذبح را در میان موسیقی و دعاهای دیگران درهم بشکنند. زمانی که مذبح به تلی از آوار تبدیل شد، پیامبر لو اینگل اعلام کرد: «ما اکنون به شمال، جنوب، شرق و غرب اشاره می‌کنیم و فرمان می‌دهیم: آمریکا! پرده پاره شده است!»

جنبش NAR یکی از منابع اصلی رأی‌دهندگانی بود که احتمال حضورشان در انتخابات پایین بود اما به ترامپ رأی دادند. فردریک کلارکسون، تحلیل‌گر ارشد انجمن تحقیقات سیاسی، که جنبش‌های ضددموکراتیک را رصد می‌کند، سال‌هاست که بر رشد NAR نظارت دارد و درباره اهداف تئوکراتیک آن هشدار داده است. او معتقد است که نوعی تحقیر و شاید ناتوانی در درک وسعت موضوع باعث شده که ناظران بیرونی به این جنبش توجه کافی نکنند،جنبشی که او آن را مهم‌ترین جنبش مذهبی قرن ۲۱ می‌داند و آن را تهدیدی جدی برای دموکراسی تلقی می‌کند.

کلارکسون به من گفت: «برخی بخش‌های جامعه هرگز نخواسته‌اند درک کنند که این افراد از کجا آمده‌اند. برای من، این بخشی از داستان زمانه ماست. این جنبش بدون توقف رشد کرده، قدرت سیاسی به دست آورده، منابع مالی جذب کرده و نهادهای خود را ساخته است. و طیف وسیع مرکز-چپ هنوز نمی‌داند که چه اتفاقی در حال رخ دادن است.»

و این پرسش باقی می‌ماند: حالا چه خواهد شد؟

این جنبش بی‌تردید با بسیاری از اهداف راست مسیحی همسو است: ممنوعیت کامل سقط جنین، پایان ازدواج همجنس‌گرایان و لغو حقوق افراد LGBTQ. خانواده سنتی بنیان اساسی نظم کامل الهی تلقی می‌شود. از لحاظ نظری، اقداماتی مانند سهمیه‌بندی مثبت، برنامه‌های رفاهی و سایر تدابیر عدالت اجتماعی غیرضروری خواهند بود، زیرا در پادشاهی خدا آن‌گونه که ابی ابیلدنس، رسول پنسیلوانیا، و همسرش برایم توضیح دادند؛نژادپرستی وجود ندارد و هیچ هویتی جز فرزند خدا بودن معنا ندارد.

همسر ابیلدنس به من گفت: «کسانی که با ما مخالف‌اند، فکر می‌کنند که ما خطرناک هستیم.» سپس چشم‌اندازی از زندگی تحت حاکمیت اراده خدا را ترسیم کرد و افزود: «اما این برای همه بهتر خواهد بود. دیگر بی‌خانمانی وجود نخواهد داشت. ما از یکدیگر مراقبت خواهیم کرد.»

متیو تیلور به من گفت که این جنبش را در حال ادغام بی‌وقفه با چیزی که او «حباب مگا (MAGA Blob)» می‌نامید، می‌بیند،جایی که پیامبران و رسولان هر کاری را که ترامپ انجام دهد، بخشی از نقشه الهی می‌دانند و هرگونه مخالفت را محکوم می‌کنند. او هشدار داد: «آنچه بیش از همه نگران‌کننده است، همگام شدن کامل جنبش با ترامپ است. اکنون، دستور کار فقط ترامپ است، و این همان شیوه کار اقتدارگرایی پوپولیستی است. در ابتدا مانند یک ائتلاف یا یک ازدواج اجباری آغاز می‌شود، اما در نهایت، پوپولیسم و اقتدارگرایی کنترل را به دست می‌گیرند.»

اما در معنای دیگر، این جنبش هرگز درباره سیاست‌ها یا تغییر قوانین نبوده است؛ هدف همیشه چیزی بزرگ‌تر بوده؛یعنی نابودی کامل نهادهای دولت سکولار تا مسیر برای پادشاهی خدا هموار شود. این جنبش در پی پیروزی مطلق خدا است.

چندی پس از انتخابات، لَنس والنو در پادکست خود گفت: «کمربندها را محکم ببندید، عزیزان! چون قرار است شاهد تعریفی کاملاً جدید از اصلاحات باشید، آن‌طور که مسیحیان در همه حوزه‌های جامعه وارد عمل می‌شوند. مسیح دیگر در قرنطینه نیست. ما در حال ورود به تمام جهان هستیم.»

روز پس از انتخابات، به Life Center کلیسای NAR که ایلان ماسک دو هفته پیش در آن سخنرانی کرده بود،رفتم. فضای کلیسا غرق در شادی و سرور بود. کشیشی سخنرانی کرد و از «سال‌ها ظلم و ستم»گفت و افزود: «ما اکنون در سوی دیگر یک پیروزی برای ملت خود قرار داریم،پیروزی‌ای که تنها و تنها خدا آن را برای ما رقم زد.»

موسیقی با شدت نواخته می‌شد، مردم هلهله می‌کردند، و پس از آن، یک پیامبر برجسته به نام جوزف گارلینگتون خطابه‌ای ایراد کرد. او مهمان بود و چیزی گفت که به نظر می‌رسید اولین نشانه مخالفت باشد که پس از مدتی طولانی شنیده می‌شد.

او درباره مهاجران غیرقانونی صحبت کرد و از حاضران خواست به این پرسش بیندیشند که شاید خدا آن‌ها را به ایالات متحده می‌فرستد تا پادشاهی‌اش را بسازند.

او پرسید:  «چه می‌شود اگر آن‌ها بخشی از محصول درو باشند؟» سپس ادامه داد: «خدا ما را به سوی آن‌ها نفرستاده؛ شاید او آن‌ها را به سوی ما می‌فرستد.»

این لحظه‌ای تکان‌دهنده بود. کلیساهایی مانند لایف سنتر، مرسی کالچر و بسیاری دیگر از کلیساهای این جنبش، شمار زیادی از لاتین‌تبارها را در جماعت خود دارند. در سال ۲۰۲۰، دونالد ترامپ کارزار جلب حمایت انجیل‌گرایان را در یک کلیسای مگای بزرگ در میامی به نام ال ری جسوس آغاز کرد،کلیسایی که توسط یک رسول برجسته هندوراسی-آمریکایی به نام گی‌یرمو مالدونادو اداره می‌شود.

من از خودم پرسیدم که رسولان و پیامبران این جنبش چگونه به اخراج‌های گسترده مهاجران که ترامپ وعده داده بود، واکنش نشان خواهند داد.

اما گارلینگتون ادامه داد که ترامپ «گزیده خدا» است، ولی انتخابات تنها یک نبرد در جنگی نهایی محسوب می‌شود. او به مردم گفت که اکنون «زمان جنگ» فرارسیده است؛صدایی که بارها و بارها در دیگر محافل NAR نیز شنیدم، حتی پس از انتخابات.

او هشدار داد که مردم باید آماده باشند که دوستان و خانواده خود را از دست بدهند، چراکه پادشاهی خدا در حال پیشروی است و در روزهای آینده، باید از شریران جدا شد.

یک زن به من اطمینان داد:«از تغییراتی که خدا می‌آورد، خوشحال خواهی شد.»

گارلینگتون سپس ادامه داد:«اگر فرزندت به تو بگوید، بیا برویم و خدایان دیگر را پرستش کنیم، برو و خبرش را بده. بگو: یک فرزند دارم که می‌گوید باید خدایان دیگری را بپرستیم. می‌توانی به من کمک کنی که او را بکشم؟»

سپس اضافه کرد که قسمت آخر را به‌طور تحت‌اللفظی نگفته است. اما تأکید کرد که:«اما باید آن‌ها را سرزنش کنید. باید به آن‌ها بگویید: ‘عزیزم، اگر به این مسیر ادامه بدهی، مکانی در جهنم برایت در نظر گرفته شده است.»

این همان موضوعی بود که روز بعد در خانه دعا گیت‌وی نیز مطرح شد. در حالی که من منتظر سرنوشت خود بودم، مردم شروع کردند به دعا کردن به زبان‌ها و در حالت وجد، کلماتی را که روح‌القدس به آن‌ها می‌بخشید، بیان می‌کردند.

یک مرد دعا کرد:«ما خواستار تحولی کامل در رسانه‌ها هستیم. ما خواستار آنیم که رسانه‌ها از پروپاگاندا دست بکشند و حقیقت را بگویند.»

یک زن دیگر گفت:«چشمانشان باید باز شود. آن‌ها هیچ شناختی از خدا ندارند. آن‌ها فکر می‌کنند که همه چیز را می‌دانند، چون بسیار تحصیل‌کرده و دنیوی هستند. اما آن‌ها خدا را نمی‌بینند... و این همان چیزی است که ما نیاز داریم: درو کردن محصول.»

مادربزرگ اضافه کرد: «اصلاحات»

زن تکرار کرد:«اصلاحات»

در مقطعی از جلسه، مردی از من پرسید:«همه دنیا می‌دانند که آتلانتیک یک نشریه چپ‌گرا و مارکسیستی است. چرا انتخاب کردی که آنجا کار کنی؟»

در لحظه‌ای دیگر، رهبر گروه از من دفاع کرد و گفت:«احساس می‌کنم که خدا او را برای جست‌وجوی حقیقت فراخوانده است.»

در لحظه‌ای دیگر، مادربزرگ از پیشگویی‌ای سخن گفت که اخیراً شنیده بود،پیشگویی‌ای درباره مجازات شریران:

«در آسمان، سنگ‌های آسیاب ساخته می‌شوند.»

 او با اطمینان ادامه داد:«واقعاً دارند ساخته می‌شوند. سنگ‌های آسیاب.»

زن دیگری از «خشم الهی خدا» بر گناهکاران سخن گفت.

یک مرد دیگر گفت:«بسیاری از مردم تغییر عقیده خواهند داد.»

زن دیگری بار دیگر مرا تسلی داد و گفت:«از تغییراتی که خدا می‌آورد، خوشحال خواهی شد.»

این وضعیت برای مدتی ادامه داشت. مطمئن نبودم که به کجا ختم می‌شود تا اینکه رهبر گروه تصمیم گرفت که باید آنجا را ترک کنم.

او نهایت مهربانی را در برخوردش داشت. از عشق مطلق خدا سخن گفت، از حقیقت مطلق و از عدالت مطلق و سپس، من به سمت در خروجی رفتم.

چند زن مرا تا لابی همراهی کردند. آن‌ها بابت آنچه اتفاق افتاده بود، عذرخواهی کردند.

اما بیشتر از اینکه برای من متأسف باشند، برای تمام کسانی که در این لحظه‌ی حساس در آمریکا گمراه و سردرگم بودند، ابراز تأسف می‌کردند؛برای شکاکان، بی‌خدایان، افراد همجنس‌گرا، مسلمانان، بودیست‌ها، دموکرات‌ها، روزنامه‌نگاران و تمام بی‌خدایانی که هنوز سر تسلیم فرود نیاورده بودند و حقیقتی را که آن‌ها به آن یقین داشتند، نپذیرفته بودند.

پادشاهی خدا اینجا بود.

و تنها سؤال این بود:«آیا تو درون این پادشاهی هستی، یا بیرون از آن؟»


درباره نویسنده:
استفانی مک‌کرومن خبرنگار آتلانتیک است. افتخارات حرفه‌ای او شامل جایزه پولیتزر در سال ۲۰۱۸ برای گزارش تحقیقی درباره نامزدی روی مور برای سنا، جایزه جورج پولک در گزارش سیاسی در سال‌های ۲۰۱۸ و ۲۰۲۰، جایزه ارنست پایل از بنیاد اسکریپس هاوارد در سال ۲۰۲۰ و جایزه بهترین روایت روزنامه‌ای آمریکا از مؤسسه می‌بورن در سال ۲۰۱۶ است.

منبع: Theatlantic

مطالب مرتبط